آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
دوشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۲:۰۳ بعد از ظهر
|
|||||||||||||||
بانو
![]()
شماره عضویت :
1001
حالت :
![]()
ارسال ها :
4221
محل سکونت : :
DAMAVAND
جنسیت :
![]()
تعداد بازدیدکنندگان :
273
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
69947
پسند ها :
5815
تشکر شده : 6939
وبسایت من :
وبسایت من
|
![]() علی اصغر خنکدار متولد سال 1341 در روستای کلاکر محله قائم شهربود . وی که از آموزش دیدگان جنگ های نا منظم به دست دکتر چمران بود ، در عملیات والفجر 8 (عملیات فاو) معاون محور 2 تیپ 1 لشکر 25 کربلا شده بود . اما به خاطر علاقه خاصی که رزمندگان گردان امام محمد باقر (علیه السلام) به او داشتند و با صلاحدید فرمانده لشکر به این گردان بازگشت. مجید خانقلی از همرزمان شهید درباره ی شهادتش می گوید: قبل از شهادت ، وداع سنگین او و برادرش در میان نخل های کنار اروند دیدنی بود که انگار از شهادتش آگاهی کامل داشت. برعکس تمام عملیات ها که هرگز این دو برادر باهم خدا حافظی نکرده بودند، عجیب ترین وداعی بود که نشان از شهادت داشت و برگه ای که دردست او بود و در آن نوشته شده بود: خدایا من دیگر سبک بال شدم... سید حبیب ساداتی لحظه های قبل از شهادت شهید علی اصغر خنکدار را این چنین روایت میکند : «دقایقی قبل از عملیات والفجر8، علی اصغر چهره ای متفکرانه به خود گرفته بود. وقتی قایق ها به سمت فاو حرکت کردند، در میان تلاطم خروشان اروند، اصغر ناگهان از جا برخاست و گفت: بچه ها! سوگند به خدا من کربلا را می بینم... آقا ابا عبدالله را می بینم... بچه ها بلند شوید کربلا را ببینید. از حرفهایش بهت مان زده بود. سخنانش که تمام شد، گلوله ای آمد و درست نشست روی پیشانی اش . آرام وسط قایق زانو زد. خشک مان زده بود. به صورتش خیره شدم ، چون قرص ماه می درخشید و خون موهایش را خضاب کرده بود.»
می پسندم 3 0 3 ![]() تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||||||||||||||
![]() ![]() |
|
اطلاعات نویسنده |
![]()
دوشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۲:۳۳ بعد از ظهر
![]() |
|||
بانو
![]()
شماره عضویت :
1957
حالت :
![]()
ارسال ها :
863
جنسیت :
![]()
تعداد بازدیدکنندگان :
124
اعتبار کاربر :
12898
پسند ها :
948
تشکر شده : 1235
|
درمان دل عاشق بی تاب
غیرِی ز غبار حرم کرببلا نیست نگردیم … روحشان شاد ویادشان گرامی اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم می پسندم 1 0 1 ![]() تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
![]() ![]() |
|
اطلاعات نویسنده |
![]()
دوشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۳:۲۲ بعد از ظهر
![]() |
|||
![]() رفته بودم سر حوض
تا ببینم شاید،
عکس تنهایی خود را در آب... آب در حوض نبود ماهیان می گفتند: هیچ تقصیر درختان نیست ظهر دم کرده تابستان بود پسر روشن آب، لب پاشویه نشست و عقاب خورشید، آمد اورا به هوا برد که برد می پسندم 0
|
||||
![]() ![]() |
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
برچسب ها
|
کربلا ، را ، می ، بینم... ، |
|