آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
پنجشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۲:۰۱ بعد از ظهر
|
|||||||
عضو
شماره عضویت :
2179
حالت :
ارسال ها :
1483
محل سکونت : :
هر جا خدا بگه اونجام....بچشم
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
379
اعتبار کاربر :
14272
پسند ها :
1053
تشکر شده : 1280
|
بنده خدایی که اسمش مهدی بود تعریف میکرد و می گفت: یکی از رفقای عزیزمون علیرضا فوت کرد. ما شب اول قبرش تصمیم گرفتیم بمونیم پیشش تا تنها نمونه قرآن رو تقسیم کردیم هرکس چند جزء بخونه تا ختم قرآن کنیم. شب جمعه بود دعای کمیل خوندیم،نماز خوندیم،جوشن کبیر خوندیم،زیارت عاشورا خوندیم، روضه خوندیم خلاصه هرکاری بلد بودیم کردیم. تا صبح ،نماز صبح خوندیم ، دعای ندبه خوندیم ،خواستیم بریم، دلمون نیومد
گفتیم رفیقه به گردنمون حق داره امشب هم باشیم .
بمونیم.
قبرگفتم :
می پسندم 0
|
|||||||
|
اطلاعات نویسنده |
خدایا به همه ما رحم کن ( داستان کاملا واقعی)
پنجشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۲:۲۰ بعد از ظهر
[1]
|
|||
عضو
شماره عضویت :
1353
حالت :
ارسال ها :
272
محل سکونت : :
ایران_خمین
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
132
دعوت شدگان :
3
اعتبار کاربر :
2589
پسند ها :
156
تشکر شده : 232
|
واای ...خدایا از این رفیقا به ما هم بده ...الهی آمین
ممنون خواهری می پسندم 0
|
|||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
برچسب ها
|
خدایا ، به ، همه ، ما ، رحم ، کن ، داستان ، کاملا ، واقعی) ، |
|