انجمن یاران منتظر

ختم قرآن



آخرین ارسال ها
دلم گرفته از آدما ..:||:.. دلم پرواز میخواهد ..:||:.. لیست برنامه ختم قرآن یاران منتظر ..:||:.. پروژه کرونا(COVID 19) ..:||:.. Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ سفره هفت سین امسال اعضای انجمن یاران منتظر Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ..:||:.. تا حالا به لحظه تحویل سال 1450 فکر کردید!!؟؟ ..:||:.. Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ سفره هفت سین سال 1395 اعضای انجمن یاران منتظر Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ..:||:.. اگر بفهمید بیشتر از یک هفته دیگر زنده نیستید، چی کار می کنید؟! ..:||:.. **متن روز پدر و روز مرد** ..:||:.. الان چتونه؟ ..:||:..

نوار پیام ها
( یسنا : ▪️خــداحافظ مُــــحَرَّم 😭 نمى دانم سال دیگر دوباره تو را خواهم دید یا نه؟!... 🖤اما اگر وزیدى و از سَرِ کوى من گذشتى، سلامَم را به اربابم برسان... ◾️ بگو همیشه برایَت مشکى به تَن مى کرد و دوست داشت نامَش با نام تو عجین شود!... ◾️بگو گرچه جوانى مى کرد، اما به سَرِ سوزنى ارادتش هم که شده، تو را از تَهِ دل دوست داشت... ◼️با چاى روضه تو و نذری ات، صفا مى کرد و سَرَش درد مى کرد براى نوکرى... 🏴 مُحَرَّم جان؛ تو را به خدا مى سپارم... و دلم شور مى زند براى \"صَفر\"ى که دارد از \"سَفَر\" مى رسد... # )     ( سینا : حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها): «ما جَعَلَ اللّه ُ بَعدَ غَدیرِخُمٍّ مِن حُجَّةٍ و لاعُذرٍ؛ خداوند پس از غدیرخم برای کسی حجّت و عذری باقی نگذاشت.» «دلائل الإمامَه، ص 122» )     ( فاطمه 1 : ای روح دو صد مسیح محتاج دَمَت زهرایی و خورشید غبار قدمت کی گفته که تو حرم نداری بانو؟ ای وسعت دل‌های شکسته، حَرَمت. (شهادت حضرت زهرا تسلیت باد) )     ( programmer : امام علی (ع):مردم سه گروهند: (1) دانشمندی خدایی، (2) دانش آموزی بر راه رستگاری (3) و پشه های دستخوش باد و طوفان و همیشه سرگردان، که از پی هر جنبنده و هر صدا می روند، و با وزش هر بادی، حرکت می کنند، نه از پرتو دانش، روشنی یافتند، و نه به پناهگاه استواری پناه گرفتند. )     ( programmer : امام علی ع : عاقل ترین مردم کسی است که عواقب کار را بیشتر بنگرد. )     ( programmer : امام علی (ع):دعوت کننده ای که فاقد عمل باشد مانند تیر اندازی است که کمان او زه ندارد. )     ( programmer : امام علی(ع): در فتنه ها همچون بچه شتر باش که نه پشت دارد تا بر آن سوار شوند و نه پستانی که از آن شیر بدوشند )     ( سینا : هزارها سال از هبوط آدم بر سیاره‌ی زمین گذشته است و هنوز نبرد فی ما بین حق و باطل بر پهنه‌ی خاك جریان دارد، اگرچه دیگر دیری است كه شب دیجور ظلم از نیمه گذشته است و فجر اول سر رسیده و صبح نزدیك است. )     ( programmer : فتنه مثل یک مه غلیظ، فضا را نامشخص میکند؛ چراغ مه‌شکن لازم است که همان بصیرت است....(مقام معظم رهبری) )     ( سینا : یاران! شتاب كنید ، قافله در راه است . می گویند كه گناهكاران را نمی پذیرند ؟ آری ، گناهكاران را در این قافله راهی نیست ... اما پشیمانان را می پذیرند )     ( سینا : برای حفظ سلامتی، این دعا را هر صبح و شب بخوانید: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ**اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ. (سه ‌مرتبه) خداوندا، مرا در زره نگهدارنده و قوی خود _ که هر کس را بخواهی در آن قرار می‌دهی _ قرار بده! )     ( فاطمه 1 : ای بهترین بهانه خلقت ظهور کن صحن نگاه چشم مرا پر ز نور کن +++ چشمم به راه ماند بیا و شبی از این پس‌کوچه‌های خاکی قلبم عبور کن +++ آقا بیا و با قدمی گرم و مهربان قلب خراب و سرد مرا گرم شور کن )     ( سینا : دود می خیزد ز خلوتگاه من کس خبر کی یابد از ویرانه ام ؟ با درون سوخته دارم سخن کی به پایان می رسد افسانه ام ؟ )    
مدیریت پیام ها


اگر این اولین بازدید شما از انجمن یاران منتظراست ، میبایست برای استفاده از کلیه امکانات انجمن عضو شوید و یا اگر عضو انجمن می باشید وارد شوید .


انجمن یاران منتظر » رهبری و مراجع تقلید » بزرگان دینی » داستان های کوتاه از زندگی امام خمینی



داستان های کوتاه از زندگی امام خمینی

60/ 7/ * به نقل از: حجةالاسلام والمسلمین شهاب الدین اشراقی- روزنامه اطلاعات- 30 پول ندارم ، قرضش را بدهد پول ندارم ، قرضش را بدهد در عراق وقتی مسأله ازدواج من پیش آمد ، وضع مالیم خوب نبود و ارتباطم با ایران به درستی برقرار نبود. در این مورد به آقای رضوانی گفتم:(( اگر می توانید از امام برای من پانصد دینار ( معادل ده هزار تومان ) قرض بگیرد.)) ایشان مطلب را به آقا رساند امام گفتند:(( پانصد دینار دو ماهه به او قرض بدهید و سر ماه پول را از او
nhsjhk ihd ;,jhi hc ckn'd hlhl oldkd


امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد

اطلاعات نویسنده
چهارشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۴ ۰۸:۲۹ بعد از ظهر
عضو
rating
شماره عضویت : 748
حالت :
ارسال ها : 1081
محل سکونت : : حومه اصفهان؟؟؟؟
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 434
دعوت شدگان : 1
اعتبار کاربر : 6220
پسند ها : 696
حالت من :  Ghamgin.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/09.jpg
تشکر شده : 432


مدال ها:2
کاربران برتر
کاربران برتر
مدال 2 سالگی عضویت
مدال 2 سالگی عضویت

|

60/ 7/ * به نقل از: حجةالاسلام والمسلمین شهاب الدین اشراقی- روزنامه اطلاعات- 30
پول ندارم ، قرضش را بدهد

پول ندارم ، قرضش را بدهد
در عراق وقتی مسأله ازدواج من پیش آمد ، وضع مالیم خوب نبود و ارتباطم با ایران به درستی برقرار نبود. در
این مورد به آقای رضوانی گفتم:(( اگر می توانید از امام برای من پانصد دینار ( معادل ده هزار تومان ) قرض
بگیرد.)) ایشان مطلب را به آقا رساند امام گفتند:(( پانصد دینار دو ماهه به او قرض بدهید و سر ماه پول را از
او بگیرید.)) من پول را گرفتم و مقدمات ازدواج را فراهم کردم. نزدیک دو ماه شده بود که آقای رضوانی پیام
آورد که آقا می گویند:(( به فلانی بگو که دو ماهش دارد تمام می شود پول ندارم ، باید قرضش را بدهد.)) واقعاً
برای ما عجیب بود که اگر هرکس دیگر به جای امام بود و شخصی مثل ما آن کارها را برایش انجام داده بود
، او هرچه هم که بود ، خیلی کارها برایش انجام می داد ، اما امام می خواستند هم اخلاص ما حفظ شود و هم
اخلاص خودشان ، لذا من سر دو ماه ناچار شدم قرض امام را پس بدهم.*

. * به نقل از: آیت الله سید محمد واعظ زاده خراسانی- پابه پای آفتاب- جلد 4 - صفحه
بیخود چنین خوابی دیده ای!

بیخود چنین خوابی دیده ای!
در اواخر سال 1328 شمسی به مناسبت ولیمه تولد نخستین فرزندم از امام دعوت کردم که به خانه ما
تشریف بیاورند. جمعی از علما در این جلسه حضور داشتند. یکی از علمای حاضر رو کرد به مرحوم حاج آقا
مصطفی که در آن روز نوجوانی لاغر اندام بسیار ظریف الطبع و خنده رو و دوست داشتنی بود و گفت:(( آقا
مصطفی شنیده ایم خواب عجیبی دیده ای ، برای حاج آقا( امام) هم نقل کرده ای؟)) مرحوم حاج آقا مصطفی
نگاهی به امام کرد و منتظر اجازه ایشان شد. امام با گوشه چشم به وی نگاهی کردند. او گفت :(( نه )) آن عالم
گفت:(( بگو ، حاج آقا اجازه می دهند.)) ولی مرحوم حاج آقا مصطفی در حالی که طبق معمول لبخندی بر لب
داشت از گفتن ابا می کرد و در واقع با نگاهی که به امام می نمود منتظر اجازه ایشان بود . علما اصرار می
کردند و امام ساکت و آقا مصطفی متحی ? ر و منتظر بو د. در آخر مرحوم حاج آقا عبدالله آل آق ا به امام
گفت:(( حاج آقا اجازه بدهید بگوید. خواب عجیبی است و شنیدن دارد. خیلی ها شنیده اند.)) امام همان طور
که ساکت و آرام به یک نقطه نگاه می کردند تبسمی نموده و به آقا مصطفی فرمودند :(( چیه ، بگو .)) آن
مرحوم گفت:(( چند شب پیش خواب دیدم در مجلسی هستم که تمام حکما و فلاسفه به ترتیب نشسته
اند: فارابی ، شیخ الرییس ابن سینا ، بیرونی ، فخر رازی ، خواجه نصیر طوسی ، علامه حلّی ، ملاصدرا ، حاج
ملاهادی سبزواری و عده زیادی دیگر( گویا سقراط و افلاطون و ارسطو از حکمای یونان را هم نام برد .) در
همین حال دیدم شما وارد شدید و حکما و فلاسفه همه بلند شدند و به استقبال شما آمدند و شما را بردند
و در صدر مجلس نشاندند.)) وقتی سخن آن مرحوم تمام شد امام رو به ایشان کرد و گفتند:(( این خواب را تو
دیدی؟)) گفت:(( بله.)) امام فرمودند: تو بیخود چنین خوابی دیدی!)) با این سخن امام همه به سختی خندیدند
و خود امام هم لبخندی زدند.*

به نقل از: حجة الاسلام والمسلمین محمدرضا سجادی اصفهانی- سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی -
. جلد 6
تبسم زیبایی بر لب داشتند

تبسم زیبایی بر لب داشتند
آن شب در مدرسه علوی خبر آوردند کسی در عقبی حیاط کوچک مدرسه را می زند. آن زمان چون اسلحه
نداشتیم ، از آن در با چوب حفظ و حراست می شد. خلاصه در را باز کردند. دیدیم امام هستند ، آن هم تنهای
تنها و شاید حاج احمد آقا نیز همراه ایشان بود و از در دیگر آمده بود. صدای شوق انگیز (( امام آمد ، امام
آمد)) به همه رسید و ده ، بیست نفر از کسانی که درآن شب در مدرسه رفاه بودند ، امام را دوره کردند و بنا
کردند بوسیدن دست ایشان. امام نیز با وجود خستگی زیاد با روی خوش همه را مورد مرحمت قرار
دادند. تعجب می کردم امام با اینکه از صبح تا آن موقع یک لقمه غذا و یک لیوان آب نخورده اند و با آن همه
خستگی مسافرت و رفتن بهشت زهرا و سخنرانی چطور می توانند با این روی خوش با مردم برخورد
کنند. من هم آمدم و دم در ایستادم و از فاصله یک متری مشغول تماشای ایشان شدم ، سالها بود که امام ر ا
ندیده بودم اما نزدیکتر نرفتم تا حداقل به قدر یک نفر هم که شده مزاحمتی ایجاد نکنم. امام آمدند و رفتند
طرف پله های سرسرا که به طبقه دوم منتهی می شد. حدود پنجاه الی شصت نفر پایین پله ، مشتاقانه
رهبرشان را نگاه می کردند. امام از پله ها بالا رفتند ، همین که به پاگرد رسیدند ، رویشان را به جمعیت کردند
و چهارزانو نشستند روی رمین. حرکت خیلی جالبی بود. وقتی همه دیدند که امام روی زمین نشستند ، آنها
نیز متوقف شدند. امام با تبسم محبت آمیزی از آنها احوال پرسی کردند و شروع کردند به صحبت . آن ده
، پانزده دقیقه ای که امام در روی پله ها با تبسم زیبایشان برایمان صحبت کردند ، از خاطرات جالب و
فراموش نشدنی من است.*

. * به نقل از: آیت الله خامنه ای - شاهد بانوان - شماره 167
در بیماری لبخند می زدند

در بیماری لبخند می زدند
امام وقتی که روی تخت بیمارستان بودند وقتی تا مغز استخوانشان از درد می سوخت ، با هر کس که ملاقات
می کردند حتماً لبخند می زدند.*

* به نقل از: حجة الاسلام والمسلمین سید محمدرضا مهری- پاسدار اسلام- شماره

می ترسم دردتان بیاید!

می ترسم دردتان بیاید!
انگشت شست امام مقداری ناراحتی داشت ، آقای دکتر عارفی پزشکی را با تخصص مربوطه آورده بود. پزشک
مزبور در ضمن سؤالها و معاینه ها دو دستش را جلو آورد و به امام عرض کرد دستهای مرا فشار دهید . امام
با لحنی خاص که به هنگام شوخی و طنز به کار می بردند با ملاحت و شیرینی ویژه ای به او فرمودند:(( می
ترسم دردتان بیاید.)) و به دنبال آن تبسم زیبا و دلنشینی بر لبان مبارکشان نقش بست.*

* به نقل از: آیت الله امامی کاشانی

حتی یکبار هم نتوانستم

حتی یکبار هم نتوانستم
در تمام مدتی که در خدمت امام بودم به لحاظ اینکه همواره در گفتن سلام سبقت می جستند ، نتوانستم
یکبار من به ایشان سلام بکنم و در گفتن سلام سبقت بجویم.*

* به نقل از: حجة الاسلام و المسلمین توسلی- حوزه - شماره 45

صلوات می فرستادند

صلوات می فرستادند
روزهای ملاقات عمومی در حسینیه جماران که مردم از یکی دو ساعت قبل تدریجاً جمع می شدند ، گاه و
بیگاه صدای صلواتشان بلند می شدند و طبعاً صدای این صلواتها در داخل به گوش امام می رسید. متوجه می
شدیم که امام با شنیدن صدای صلوات و نام مبارک پیامبر اکرم( ص) آهسته صلوات می فرستادند من مدتها
دقت کردم ولی هیچ گاه ندیدم که ایشان صدای صلوات مردم را بشنوند و صلوات نفرستند.*

* به نقل از: حجة الاسلام والمسلمین رحیمیان- سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی- جلد 4

ما جوانها تاب نافله نداشتیم

ما جوانها تاب نافله نداشتیم
من در ماه مبارک رمضان همانند سایر ماهها نماز ظهر و عصر را با امام در مسجد شیخ واقع در بازار نجف
بجا می آوردم ، ولی نماز مغرب و عشا را با آیت الله آقای سید عبدالعلی سبزواری می خواندم. زیرا امام با آن
کهولت سن و ضعف حتی در ایامی که ماه مبارک مصادف با گرمای سوزان در روزهای بلند تابستان بود
، مقی ? د به انجام نافله مغرب و عشا بودند. در حالی که ما با اینکه جوان بودیم و تاب مقاومت بیشتری داشتیم
، مایل بودیم هر چه زودتر نماز مغرب و عشا را بدون نافله به اتمام برسانیم و به افطار برسیم.*

* به نقل از : حجة الاسلام والمسلمین سید مجتبی رودباری- 15 خرداد- شماره 7

مهر نمازشان خاک کربلا بود

مهر نمازشان خاک کربلا بود
امام بر انجام مستحبات و ترک مکروهات تکیه فراوانی داشتند ، به طوری که به هیچ وجه مستحبی را ترک
نمی کردند و مکروهی را انجام نمی دادند. مستحباتی را که قبل از نماز وجود دارد و باعث می شود که ثواب
نماز بیشتر شود ، حتماً انجام می دادند. ایشان همیشه قبل از نماز عطر استعمال می کردند و مهرنماز ایشان
خاک کربلا بود. و با اینکه دندانهای امام مصنوعی بود ، قبل از نماز آنها را از دهان خارج می نمودند ، ابتدا
مسواک می کردند و بعد نماز می خواندند. همچنین انگشتری عقیق داشتند که قبل از شروع نماز اول آن را
در انگشت خویش انداخته و بعد نماز را بجای می آوردند.*

* به نقل از: حجة الاسلام والمسلمین رسولی محلاتی- حوزه - شماره 37 و 38

آمدند روی زمین نشستند

آمدند روی زمین نشستند
یکبار همه دیدند که امام در یک مراسم ملاقات در حسینیه جماران به طور استثنایی به جای آنکه در
جایگاه همیشگی شان روی صندلی بنشینند ، وقتی وارد شدند روی زمین نشستند. و این در همان روزی بود
که برندگان مسابقات قرائت قرآن به حضور امام آمده بودند و قرار بود در آن جلسه چند آیه قرآن تلاوت
شود .*

* به نقل از: حجة الاسلام و المسلمین محمد فاضلی اشتهاردی - سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی
؛ جلد 5

روزی هفت بار قرآن می خواندند

روزی هفت بار قرآن می خواندند
امام روزی هفت بار قرآن می خواندند . اوقات قرائت ایشان که حاج احمد آقا می فرمودند روزانه چهار جزء
قرآن را شامل می شود به ترتیب عبارت بودند از :
1 . قبل از نماز صبح 2 . بعد از نماز صبح 3 . ساعت نه صبح 4 . قبل از نماز ظهر
5 . بعد از ظهر( بعد از قدم زدن روزانه ) 6 . قبل از نماز مغرب 7 بعد از نماز عشاء

به نقل از: حجة الاسلام و المسلمین رحیمیان.

انس دایم با مفاتیح الجنان داشتند

انس دایم با مفاتیح الجنان داشتند
شاید کسی باور نکند که امام در جایگاه یک رهبر انقلابی و سیاسی ، اکثر دعاهای(( مفاتیح الجنان)) را خوانده
باشند! یادم است یک وقت امام از من مفاتیح درشت خط خواستند. برای ایشان تهیه کردم. یک روز مانده به
فوت ایشان یکی از خانمها به من گفتند:(( شما بیایید بالای سر امام دعا بخوانید.)) من هم دعای عدلیه را
خواندم. یک وقت متوجه شدم امام در یک جای مفاتیح نشانه ای گذاشته اند. نگاه کردم دیدم دعای عهد
حضرت مهدی( عج) است که چون مستحب است چهل روز خوانده شود ، ایشان روی کاغذ تاریخ شروع را از
هشتم شوال مرقوم فرموده بودند و تا آن روز خوانده بودند! تا این اندازه امام به دعاها آن هم با انجام
خصوصیات و شرایط مقید بودند.*

60/ 11/ * به نقل از: آیت الله شهید محلاتی- روزنامه اطلاعات- 12

در حملات هوایی نگرانی نداشتند

در حملات هوایی نگرانی نداشتند
در ایام جنگ مواقع خیلی حساس و خطرناکی پیش آمد ، گاهی اطراف بیت امام هم مورد حملات موشکی
قرار می گرفت و در تمام این احوال امام هیچ گونه عکس العملی که حاکی از ناراحتی و نگرانی ایشان باشد
از خود نشان ندادند.*

* به نقل از: سید رحیم میریان.

آخر شب برمی خاستند

آخر شب برمی خاستند
مرحوم حاج آقا مصطفی نقل می کرد: وقتی امام عیال گرفتند - چون معمولاً آدم وقتی تازه زن می گیرد
قدری از اشتغالات معمولی ، از کتاب و مطالعه دور می شود - غروب پس از نماز جماعت می آمدند شام می
خوردند و می خوابیدند و از آنطرف آخرهای شب برای نماز شب و تهجد برمی خاستند.*

* به نقل از: آیت الله شهید محلاتی- 15 خرداد- شماره

از سحر خیزی من بوده است

از سحر خیزی من بوده است
امام تقید خاصی به نماز شب داشتند. مرحوم حاج آقا مصطفی یک روز نقل می کردند که امام فرموده است
اگر به مطالبی رسیده ام از سحرخیزی من بوده است. من خودم شنیدم که ایشان بعضی از شاگردانشان از
جمله آقای شیخ مجتبی تهرانی می فرموده سحرخیزی را از دست ندهید. روش سالیان دراز امام این بود که
یک ساعت یا بیشتر مانده به اذان صبح بیدار می شدند سماور را روشن نموده چای درست می کردند و تا
طلوع آفتاب مشغول عبادت می شدند. پس از طلوع آفتاب قدری می خوابیدند و بعد صبحانه می خوردند. من
از همه نزدیکان امام متفقاً شنیده ام که هیچ وقت به یاد ندارند که نماز شب امام ترک شده باشد.*

به نقل از: حجة الاسلام والمسلمین انصاری کرمانی- پیام انقلاب- شماره 48

قدر بدان

قدر بدان
قبل از این کسالت اخیر امام ، شبها یکی از برادران پاسدار پشت در اتاق ایشان می خوابید. یک روز از ایشان
سؤال کردم شما که مدتی شبها مراقب امام بودید ، خاطره ای از امام دارید؟ گفت:(( بله ، امام شبها معمولاً دو
ساعت به اذان صبح بیدار بودند. یک شب متوجه شدم که با صدای بلند گریه می کنند ، من هم متأثر شدم و
شروع کردم به گریه کردن. وقتی ایشان برای تجدید وضو بیرون آمدند ، متوجه من شدند. فرمودند:(( فلانی تا
جوان هستی قدر بدان و خدا را عبادت کن ، لذت عبادت در جوانی است آدم وقتی پیر می شود دلش می
خواهد عبادت کند ، اما حال و توانی برایش نیست)).*

به نقل از: حجة الاسلام والمسلمین موسوی خوئینی ها- حوزه- شماره 37 و 38

احساس حقارت می کنم

احساس حقارت می کنم
روزی خدمت امام بودم. ایشان گفتند:(( نمی دانم چگونه ارزش این ملت را بشناسیم و بیان کنیم . من وقتی
این جوانان را می بینم ، در مقابل آنان احساس حقارت می کنم)).*

*. * به نقل از: حجة الاسلام والمسلمین محمدرضا ناصری- پاسدار اسلام- شماره 58

شما امر نفرمودید

شما امر نفرمودید
فضلای بزرگ برای من نقل کرده اند که مرحوم آقای بروجردی بقا بر تقلید میت را جائز نمی دانستند و
معتقد بودند هر کس باید از مجتهد زنده تقلید بکند. دو شخصیت علمی آن زمان مرحوم آیت الله یثربی که
از علمای کاشان و از شاگردان مرحوم آقا ضیاء عراقی که از بزرگان نجف بودند وامام با ایشان بحث می
کردند که او را قانع کنند. مرحوم یثربی اول صحبت را شروع کرد ولی آقای بروجردی قانع نشدند. امام بسیار
مؤدب و ساکت نشسته بودند. روش امام این بود که تا سؤالی از ایشان نشود ، جواب نمی دهند . مرحوم
بروجردی رو به امام کرد و گفت:(( آقا شما صحبتی نمی کنید؟)) امام فرمودند:(( شما امر نفرمودید .)) بعد از
صحبت امام ، آقای بروجردی نظر امام را پذیرفتند.*

به نقل از: آیت الله مرتضی بنی فضل- روزنامه جمهوری اسلامی- ویژه سالگرد ارتحال امام؛ خرداد 70

ببین عبای من هم پاره است

ببین عبای من هم پاره است
گاهی که امام برای حرم یا کار دیگری از خانه خارج و یا باز می گشتند، می فرمودند:( آقای فلانی شما برای
فلان شخص یک عبا بخرید.) یعنی ایشان در حرم و خیابان مواظب بودند که اگر طلبه ای وضع خوبی ندارد
فوری دستور می دادند برای او عبا بخرید . یک روز شخصی پیش امام آمده عبای خود را نشان داد و
گفت: عبای من پاره است. امام دنبال عبای خود گشت و بعد آن را به او نشان داد و گفت: ببین عبای من هم
پاره است. ایشان به بعضی اینطوری جواب می دادند و در بعضی مواقع به دیگران آنطور کمک می کردند.

به نقل از: آیت الله محمد یوسفی غروی- حوزه؛ شماره 48

اگر حاضری جهنم را تحمل کنی

اگر حاضری جهنم را تحمل کنی
مرحوم حاج آقا مصطفی نقل می کرد روزی برای یک طلبه ای خدمت امام وساطت کردم که پولی از ایشان
بگیرم و به او بدهم ولی امام به وساطت من ترتیب اثر ندادند . مرتبه دوم وساطت کردم، باز ترتیب اثر
ندادند، که این برای من مایه تعجب شده بود. مرتبه سوم که وساطت کردم در جواب فرمودند :( مصطفی این
کمد و گنجینه ای که می بینی پول در آن وجود دارد و این هم کلید این گنجینه است. من این کلید را در
اختیار تو می گذارم که هرچه پول می خواهی، برداری به این طلبه بدهی، مانعی ندارد. لکن به یک شرط ، و آن
شرط این است که جهنمش را باید خودت بروی. چون من دیگر حاضر نیستم به این طلبه، روی عدم لیاقتی
که در او وجود دارد پول سهم امام بدهم. اگر حاضری جهنم را تحمل کنی این پول و این گنجینه و این کلید
در اختیار تو.)*
















2 تشکر شده از کاربر جواد 110 برای ارسال مفید :
محمدELE , کوثر ,



  می پسندم 2     0  2 
 
 
تعداد پسند های ( 2 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : جواد 110



صبــــــــــــــــــــح نزدیکـــــ استـــ(او خواهد آمد...)ـــــــــــــــ
گزارش پست !


امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد



« شیخ حسن شحاته کیست ؟ | حکایت حاج سید مهدی قوام +خاطرات و داستان های کوتاه و آموزنده »

 











انجمن یاران منتظر

چت روم یاران منتظر

چت روم و انجمن مذهبی امام زمان



هم اکنون 12:25 پیش از ظهر