يکي از ابزارهاي کهن و قديمي شيطان استفاده از ابزار بدلسازي و نسخة بدل حقايق است. افرادي که بخشي از حقايق را ميفهمند نه کلّ آن را به همان اندازه حقيقت را پذيرفته و از بقيّهاش بيخبر ميماند يا با توجّه به کم اطّلاعي نسبت به بقيّة موضوع موضعگيري ميکند. جريانهاي مدّعيان نبوّت، امامت، مهدويّت و معنويّت در طول قرنها آدميان بسياري را به خود مشغول ساخته و آنها را يا از مسير حق و حقيقت خارج ساختهاند يا حتّي در موارد متعدّد به ورطة هلاکت انداختهاند.
اين جريان در طول قرنها سير رو به تزايدي داشته و اين روزها شاهد چنان جرياني از مدّعيان مهدويّت و معنويّت شدهايم که اگر اين دوره را دوره و عصر مدّعيان و فرقهها بناميم، سخن به گزاف نگفتهايم. فعّاليت بيش از دوهزار فرقه، تنها در ايران شاهدي بر اين مدّعاست.
علل پذيرفته شدن مدّعيان
جهل، بياطّلاعي، بيسوادي و خرافه گرايي
اوّلين و مهمترين علّت همراهي افراد با مدّعيان جهل و بياطّلاعي آنان است. جهل، زمينهساز تمام انحرافات و فسادهاست و همين افراد جاهل و گاه خرافه پسند هستند که با خرافه گرايي خود هميشه بازار رمّالها، فالگيرها، کفبينها و.... را داغ نگاه ميدارند.
همسويي ادّعاها با هواهاي نفساني مريدان
پذيرش تمام احکام و قوانين ديني همسو با اميال و هواهاي نفساني نيست و در عرصههاي مختلف شخص متدّين لازم است بخشي از خواستههاي نفس را چشمپوشي کرده و در مسير کمال قدم بگذارد. اينکه يک مدّعي قائل به آزادي جنسي و نوشيدن مسکرات باشد يا خمس و زکات را از جانب خود ميبخشد يا حکم وجوب نماز و روزه را برميدارد و از اين دست تغيير در احکام الهي همسو با اميال و هواهاي عدّهايست نه براي پيروي از مدّعيان که براي يافتن راهي براي موجّه نشان دادن هواهاي نفساني به آنان ميگروند.
بحرانهاي شخصي
آزمون، ابتلا و امتحان الهي براي همة انسانها رخ ميدهد و اين طور نيست که به صرف ايمان آوردن به خدا انسانها از عرصة امتحانات و ابتلائات رها شوند حتّي بنا بر برخي از آيات هر کدام از ما بنا بر مشيّت الهي براي رشد، ارتقا و حرکت در مسير کمال و ارتقا سالي يکي دوبار دچار فتنه ميشويم. در اين فتنهها و ابتلائات راههاي مختلفي مانند دعا، صبر و... توصيه شده که الزاماً همة آنها را دنبال نميکنند و به جستوجوي راههاي ميانبر و متفاوت ميگردند. بازار مدّعيان را اين دسته افراد خيلي خوب داغ ميکنند.
ضعف محتوايي، شخصيتي و ... در تبليغ مطالب ديني
ضمن روايتي امام هشتم(ع) فرمودند: «اگر مردم زيباييهاي کلام ما را ميفميدند، قطعاً از ما تبعيّت ميکردند.» متأسّفانه بايد اعتراف کنيم تبليغات ديني ما در تبيين جايگاه و فرهنگ تشيّع و اسلام اصيل و انقلابي چه از حيث محتوا چه از حيث مجريان حقيقي و حقوقي ماجرا آنگونه که بايد به انجام وظايف خود نپرداختهايم.
نحوة همراهي مدّعيان
افرادي که مخاطب مدّعيان قرار ميگيرند سطح پذيرش متفاوتي نسبت به موضوع و ادّعاها دارند و همه در يک سطح نيستند و بايد در تحليلهاي خود اين تفاوت سطوح را حتماً بايد در نظر داشت و همه را به يک چوب نراند. در اينجا نگاهي به مراتب مختلف اين پذيرش و همراهيها خواهيم داشت:
1. شرکت در جلسات و پيگيري آثار
اوّلين همراهي را ميتوان شرکت مرتّب و مداوم در جلسات و پيگيري آثار اعم از سخنراني، کتاب و ... است که شايعترين حالت است و الزاماً مريد در اين مرحله متوجّه نقاط شروع انحراف و آغاز زاويهها نميشود و به او به عنوان صاحب نظري انديشمند و ارزشمند نگاه ميکند.
2. قبول ادّعاها و توّهمات
مرحلة بعد در پي آشنايي و اطّلاع شخص از ادّعاهاي مدّعي است. اگر وي فرد فهيمي باشد يا با افراد فهيم ارتباط برقرار کرده باشد، ميتواند به انحراف مدّعي پي ببرد والّا در گمراهي خود همچنان دست و پا زده و ادّعاهاي مدّعي را پذيرفته و آن را به طور محدود يا نامحدود براي ديگران نقل ميکند.
3. شرکت در مراسم آييني بدعتآميز
مدّعيان بسته به ميزان انحرافاتشان جلساتي آييني برگزار ميکنند. نماز جماعت، زيارت، دعا و توسّل دسته جمعي، نماز جماعت همراه با طواف!، طواف دور کعبههاي نوساخته (مانند حيفا و هشتگرد)، جلسات مديتيشن و ... از جمله مواردي است که در مجموعههاي مدّعيان يافت ميشود. شخص پس از قبول ادّعاهاي کرامات و ارتباطات و نيابتها براي قرب به مدّعي و دستيابي به آثار اين نزديکي از دستورات او اطاعت کرده و در جلسات آييني ياد شده حاضر ميشود. اين رفتار سرآغاز پذيرش مطلق و تعبّد انديشهاي مريد به مدّعي است و ميتواند تا جايي ادامه پيدا کند که او را شاخص تمام انديشهها و رفتارهاي خويش نموده و همه چيز و همه کس را در مقايسه با او بسنجد و هر مخالف او را به چوب نفي و اتّهام براند.
4. توسّل به مدّعي
مرحلة بعد از مراتب پيش گفته اين است که شخص براي به دست آوردن مقامات و کرامات يا حلّ مشکلات خود دست به دامان مدّعي شده تا آنچه را ميطلبد براي او فراهم آورد. نکتة مهم در اين مرتبه آن است که در موارد محدود و معدودي در ارتباط با جنّيان ميتواند بخشي از اين خواستهها را فراهم کند؛ امّا در اکثر موارد افراد با تلقين به خود گمان ميکنند آن آثار و خواستهها به دست آمده يا خود را به نفهمي زده و در عين حال که چيزي نميبينند به ديگران چنين مينمايانند که گويا چيزي بوده و او ديده است؛ همانند داستان «لباس جديد پادشاه»که در ادبيات داستاني اروپا از حملة داستانهاي مشهور به شمار ميآيد.
5. ارتکاب معاصي
مدّعي که به جلب اعتماد مريدان خود ضمن مراحل قبل اطمينان حاصل کرده، آرام آرام آنان را به کنار گذاشتن يا تخلّف از دستورات شرعي به طور جزيي يا کلّي تشويق و توصيه ميکند.
6. خود فروشي
اعتماد مريدان از حدّي که گذشت آرام آرام همه يا بخشي از آنچه را در اختيار دارند به مدّعي که مرادشان شده تقديم ميکنند. حداقل اين خود فروشي تقديم اموال منقول و غيرمنقول مانند ملک و زمين است و حداکثر آن برقراري رابطة جنسي با مدّعي است چه از طريق شرعي (ازدواج دائم يا موقّت و صيغه)، چه از راههاي نامشروع (زنا، زناي محصنه، لواط و همجنسگرايي).
7. بيناموسي و بيغيرتي
مرحلة بعد از خودفروشي عرضة همسر و فرزندان و ناموس خود در اختيار منويّات و هواهاي مدّعي است. با تأسّف در پروندههاي مدّعيان برخي موارد را ميتوان مشاهده کرد که يا حتّي بدون طلاق، افراد همسر و حتّي فرزندان خود را براي روابط جنسي فردي و گاه اشتراکي! در اختيار مدّعي يا ديگر پيروان او قرار ميدهند. توجيهات مفصّل و مستند به آيين باستاني مصري اين دست اعتقادات را در کتاب «راز داوينچي» نوشتة دن براون را که به بهانة موجه نشان دادن اين رفتارها از ناحية ماسونها نگاشته شده، ميتوانيد مطالعه کنيد.
8. عبادت ديني: سجده
بالاترين مرحلة تعبّد انديشهاي فرد در حالتي خود را نشان ميدهد که شخص نه تنها آراء و انديشههاي مدّعي را پذيرفته که او را نايب امام زمان(ع)، خود امام عصر(ع)، اميرالمؤمنين(ع)، حضرت زهرا(س) و پيامبر اکرم(ص) و گاه در نهايت ناباوري خود خدا!! ميشمارد. علاوه بر علي محمّد باب، قاديانيّه و برخي فرقههاي صوفيه که افراد براي اظهار ارادت به قطب و شخص اوّل فرقه بايد پاي او را ببوسند و بسياري ديگر در اين ايّام ميتوان اخباري را به خاطر آورد که يک مدّعي خدايي در خوزستان و يکي ديگر در قم عدّهاي را به دور خود جمع کردهاند و پيروان بر او سجده ميکنند!! آن هم پيرواني که داراي تحصيلات دانشگاهي حتّي در سطوح بالا بودهاند.
محمود مطهرینیا
پينوشتها:
1. سورة جن(72)، آية 6.
2. بحارالانوار، ج 48، ص 252.
منبع