«هر که از حق ترسد و تقوا گزید ترسد از وی جن و انس و هر که دید»[۱] یكی از امور مسلّمی که در آموزههای دینی به آن اشاره شده، ترس از خداست،[۲] که به هر مقدار این نوع ترس، در دل انسان بیشتر جلوه کند، خداوند هم متقابلا، عظمت و بزرگی او را در دل دیگران قرار میدهد، و باعث میگردد دیگران تحت تاثیر او قرار گیرند. امام هادی (علیه السلام) در این زمینه میفرمایند: «...مَنِ اتَّقَى اللَّهَ يُتَّقَى وَ مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ يُطَاع»،[۳]؛ «هر کس از خدا بترسد، مردم از او میترسند، و هر که خدا
uzlj hlhl ihnd (ugdi hgsghl)
«هر که از حق ترسد و تقوا گزید
ترسد از وی جن و انس و هر که دید»[۱]
یكی از امور مسلّمی که در آموزههای دینی به آن اشاره شده، ترس از خداست،[۲] که به هر مقدار این نوع ترس، در دل انسان بیشتر جلوه کند، خداوند هم متقابلا، عظمت و بزرگی او را در دل دیگران قرار میدهد، و باعث میگردد دیگران تحت تاثیر او قرار گیرند.
امام هادی (علیه السلام) در این زمینه میفرمایند: «...مَنِ اتَّقَى اللَّهَ يُتَّقَى وَ مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ يُطَاع»،[۳]؛ «هر کس از خدا بترسد، مردم از او میترسند، و هر که خدا را اطاعت کند، دیگران از او اطاعت میکنند.»
در این میان، یكی از ویژگیهای بی نظیر ائمه (علیهم السلام) آن بود که اکثر آن عزیزان، علی رغم آنکه از امكانات، ابزار مادی و قدرت نظامی برخوردار نبودند، و فاقد هر نوع قدرت سیاسی و نظامی در جامعه بودند، و در دوران خفقان حکّام جور قرار داشتند، ولی بواسطه آنکه در نهایت رعایت تقوا و عبودیت کامل بودند، و از احدی جز خدا نمیترسیدند، حاكمان و صاحبان قدرت، با وجود داشتن سلاحهای متعدد و سربازان بی شمار، از آن بزرگواران، هراسان و بیمناك بودند، و در مقابل آن حضرات، خاضع و متواضع بودند.
امام هادی (علیه السلام) در یادگار ارزشمند خود، یعنی زیارت جامعه کبیره، که در توصیف ائمه اطهار (علیهم السلام) ایراد شده، به این امر اشاره میفرمایند: «...طَأْطَأَ كُلُّ شَرِيفٍ لِشَرَفِكُمْ وَ بَخَعَ كُلُ مُتَكَبِّرٍ لِطَاعَتِكُمْ وَ خَضَعَ كُلُ جَبَّارٍ لِفَضْلِكُمْ وَ ذَلَّ كُلُّ شَيْءٍ لَكُمْ...»،[۴]؛ «هر بزرگ و صاحب شرافتی در برابر بزرگواری شما و شرافتتان سر فرود آورده، و هر خود بزرگ بینی به اطاعت شما گردن نهاده است. هر زورگویی در برابر برتری شما فروتن شده، و همه چیز در برابر شما خوار و ذلیل است.»
در این زمینه، به دو داستان، در مورد امام علی النقی (علیه السلام) اشاره میكنیم:
الف: یحیی بن هرثمه كه از جانب متوكل برای دستگیری امام هادی (علیه السلام) و آوردن ایشان از مدینه به سامرّا مأمور شده بود، چنین میگوید: «به مدینه رفتم، همین كه وارد شهر شدم تا دهمین پیشوای شیعیان را دستگیر كنم، مردم از نگرانی برای آن حضرت گریان شده و شیون سر دادند. هنگامی كه وارد خانه ایشان شدیم، جز كتابهای قرآن و ادعیه و نامههای علمی چیز دیگری ندیدیم. در این حال چنان عظمتی از امام در دلم افتاد كه دوست داشتم خادم او شوم. وقتی كه او را وارد بغداد كردم، نزد والی بغداد «اسحاق بن ابراهیم الطاهری» رفتیم، او به من گفت: ای یحیی! این مرد فرزند رسول خداست و متوكّل هم انسان بدی است، اگر ایشان را نزد متوكل ببری او را خواهد كشت، و در این صورت رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) دشمن تو در روز قیامت خواهد بود. پس او را به «سامرّا» نزد حاكم آن شهر «وصیف تركی» بردم. او به من گفت: اگر مویی از او كم شود جز تو كسی گنهكار و مقصّر نخواهد بود. پس او را به نزد متوكّل بردم و شمّهای از فضائل او را پیش متوكل بیان نمودم.»[۵]
ب: محمد پسر حسن بن اشتر علوی میگوید:
«هرگاه امام هادی (علیه السلام) به قصر متوکل میرفت، همه مردمی که بیرون قصر بودند، به احترامش، از مرکبهای خود پیاده میشدند تا او داخل بشود. یک روز که همراه پدرم بیرون قصر بودم، شنیدم که برخی به یکدیگر گفتند: این دفعه برای آن جوان کم سن و سال از مرکبهای خود پیاده نمیشویم.
ابوهاشم به آنان گفت: سوگند به خدا هرگاه امام علی النقی (علیه السلام) را ببینید، با خواری و ذلت از مرکبهای خود پیاده خواهید شد.
طولی نکشید که امام هادی (علیه السلام) تشریف آوردند. وقتی نگاه جمعیت به امام افتاد، همگی آنها - حتی کسانی که سوگند خورده بودند این بار پیاده نشوند - از مرکبهای خود پیاده شدند.
ابوهاشم به آنان گفت: مگر شما نبودید که میخواستید پیاده نشوید؟
آنها در جواب ابوهاشم گفتند: سوگند به خدا، ما بی اختیار و بی اراده از مرکبهای خود پیاده شدیم.[۶]
آری، هیبت و بزرگی مردان خدا، ناشی از سلطنت دنیوی آنان نیست، بلکه سرّ عظمتشان، در بندگی حقتعالی و رعایت تقوای الهی نهفته است، و ما هم با تأسی از آن بزرگواران، میتوانیم به چنین مقامی دست یابیم.
...........................................
پینوشت:
[۱]. مولوی
[۲]. ترس از خدا، به معناى ترس از اعمال زشت خود ما و یا ترس از عدالت خداست كه در صورت بروز گناه، به سلب نعمت الهی و يا گرفتار شدن به عذاب الهی مىانجامد. لذا نتیجه این ترس، مراقبت در اعمال و رفتار و خود را در محضر ربوبی احساس کردن، میباشد.
[۳]. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار( ط- بيروت)، ج۴ ص۲۹۰، دار إحياء التراث العربي، بيروت، ۱۴۰۳
[۴]. قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره. انتشارات اسوه، قم، چاپ چهارم، ۱۳۷۹ش
[۵]. قمی، شیخ عباس، منتهی الامال با کمی تلخیص، ج۲ ص ۶۷۲-۶۷۳، انتشارات هجرت، قم،۱۳۷۷ ش
[۶]. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار( ط- بيروت)، ج۵۰ ص۱۳۷، دار إحياء التراث العربي، بيروت، ۱۴۰۳