اثبات فضائل علي (علیه السلام) به نام خدا «حرّه» دختر«حليمة سعديّه» بر حجّاج وارد شد.[1] حجاج از طرز ورود و بي اعتنايي او به دستگاه حكومتش دانست كه اين زن يك بانوي عادي نيست بلكه از متانت و عظمت روحي فوقالعادهاي برخوردار است. پس از اندكي تأمّل پرسيد: «حرّه دختر حليمه توئي؟» در پاسخ گفت: «فراسةُ مِنْ غيرِ مؤمنٍ» يعني اي غير مؤمن درست فهميدي. حجاج گفت: «من مدّتهاست در انتظار ديدار توام. به من گفتهاند كه عقيده تو اين است كه علي افضل اصحاب پيغمبر است و تو علي را بر
hefhj tqhmg ugX (ugdi hgsghl)
به نام خدا
«حرّه» دختر«حليمة سعديّه» بر حجّاج وارد شد.[1] حجاج از طرز ورود و بي اعتنايي او به دستگاه حكومتش دانست كه اين زن يك بانوي عادي نيست بلكه از متانت و عظمت روحي فوقالعادهاي برخوردار است. پس از اندكي تأمّل پرسيد: «حرّه دختر حليمه توئي؟»
در پاسخ گفت: «فراسةُ مِنْ غيرِ مؤمنٍ» يعني اي غير مؤمن درست فهميدي.
حجاج گفت: «من مدّتهاست در انتظار ديدار توام. به من گفتهاند كه عقيده تو اين است كه علي افضل اصحاب پيغمبر است و تو علي را بر ابوبكر و عمر و عثمان ترجيح دادهاي».
حرّه گفت: «به شما دروغ گفتهاند چرا كه عقيدة من دربارة اميرالمؤمنين علي ـعليه السلام ـ بيش از آنست كه تنها او را بر اصحاب ترجيح دهم، بلكه علي ـ عليه السّلام ـ را بر كساني كه افضل از ابوبكر و عمر و عثمان نيز هستند ترجيح ميدهم.»
حجّاج گفت: «مقصود خود را واضحتر بگو.»
گفت: «افضل از اصحاب پيغمبر چه كساني هستند و چه كساني از ابوبكر و عمرو عثمان برترند؟»
گفت: «كسان بسياري مانند: آدم و نوح وابراهيم و داوود و سليمان و موسي و عيسي.»
حجاج گفت: «واي بر تو كه اكتفا نكردي كه علي را افضل اصحاب بداني بلكه او را در رديف انبياء نام بردي. زود باش و دليل خود را بر اين مدّعي بگو و اگر دليل واضحي و برهان قاطعي بر اين دعوي نياوري ترا خواهم كشت.»
حرّه گفت: «اين فضيلت را خداوند در قرآن به اميرالمؤمنين علي داده است و آن به اين شرح است:
خداوند در قرآن مجيد درباره آدم گويد: « وَ عَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى» [2] ولي درباره علي ـ عليه السلام ـ گويد: « وَ كانَ سَعْيُكُمْ مَشْكُوراً».[3] آدم از همه نعمتهاي بهشتي مستفيد بود و در بهره برداري از تمام نعمات آزاد بود و تنها از درخت گندم ممنوع بود كه« وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ»[4] فرمود ولي آدم ـ عليه السلام ـ يكسر به سراغ گندم رفت و از گندم خورد و علي ـ عليه السلام ـ منعي از گندم نداشت و همة نعمتها بر او حلال و مباح بود ولي با اين وجود نان گندم نخورد.
حجّاج بياختيار گفت: «أحسنت يا حرّه» اما دليل تو بر افضل بودن علي از نوح و لوط چيست؟» حرّه گفت: خداوند در مورد همسر نوح و لوط ميگويد: «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ كانَتا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَيْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ يُغْنِيا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَيْئاً وَ قِيلَ ادْخُلاَ النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ»[5]
ولي علي بن ابيطالب را همسري است كه خوشنودي او خشنودي خدا و خشم او خشم خداست. اگر فاطمه از كسي راضي نباشد خداوند از او راضي نشود.
حجّاج گفت: «احسنت يا حرّه! اما بگو بدانم دليل برتر بودن علي از ابراهيم چه خواهد بود؟»
حرّه گفت: «خداوند در قرآن مجيد از قول ابراهيم ـ عليه السّلام ـ حكايت كرد: « وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلى وَ لكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي»[6] و حضرت أميرالمؤمنين علي عليه السلام در اين باره جملهاي فرموده است كه دوست و دشمن و خويش و بيگانه اين سخن را از او نقل كردهاند و همگي شهادت به صحت آن دادهاند چه عمل او مصدق گفتارش بود كه ميفرمود: «لو كُشِفَ الغِطا مَا ازْدَدْتُ يَقيناً».[7]
حجاج گفت: «احسنت يا حرّه! اما دليل تو بر افضل بودن علي از موسي چيست؟»
حرّه گفت: «خداوند در مورد موسي ميفرمايد: « فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً يَتَرَقَّبُ»[8] اما علي در«ليله المبيت» در بستر پيغمبر خوابيد و جان خود را بي تشويش فداي رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ كرد بطوريكه خداوند بر علي نزد فرشتگان مباهات كرد و در شأن او فرمود: « وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ»[9]
حجاج گفت: «احسنت يا حرّه! اما دليل تفضيل علي بر حضرت سليمان چيست؟»
گفت: «سخن سليمان در قرآن اين است كه: « رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ هَبْ لِي مُلْكاً لا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي»[10] ولي علي مرتضي گويد: «لاحَانَ حِينُكِ! هَيهَاتِ! غُرّي غَيْرِي لا حَاجَةَ لي فيكِ طَلَّقْتُكَ ثَلاثاً رَجْعَةَ فيهَا»[11] يعني اي دنيا از من دور شو و سراغ من ميا چرا كه من ترا سه طلاقه كردهام و لذا رجوعي از من بر تو نيست.
حجاج گفت: «احسنت يا حرّه! اما به كدام دليل علي را بر عيسي مسيح ترجيح دهي؟»
حرّه گفت: «خداوند متعال در قرآن شريف گويد: « إِذْ قالَ اللَّهُ يا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَ أُمِّي إِلهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ قالَ سُبْحانَكَ ما يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ ما لَيْسَ لِي بِحَقٍّ إِنْ كُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ ما فِي نَفْسِي وَ لا أَعْلَمُ ما فِي نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنْتَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ ما قُلْتُ لَهُمْ إِلاَّ ما أَمَرْتَنِي بِهِ»[12] يعني«چون خدا، عيسي را گفت كه اي عيسي آيا تو مردم را گفتي كه من و مادرم را خدا برگيريد عيسي در جواب گفت: خدايا تو منزّهي و من كلام ناحق هرگز نگفتهام و اگر گفته بودم تو ميدانستي چرا كه تو از درون من آگاهي ولي من از درون و افكار تو بيخبرم و فقط تو آگاهي بر غيب داري و من جز آنچه كه تو به دستور دادي نگفتهام.» و عيسي قضاوت و حكومت در اين مورد را به روز قيامت انداخت ولي چون به علي بن ابيطالب نيز قومي در حدّ پرستش گرويدند و قائل به خدائي او شدند در دنيا آنها را مجازات و كيفر فرمود لحظهاي تأخير و ضعف نشان نداد.»
حجاج كه انگشت تعجّب به دندان گزيده بود گفت: «احسنت يا حرّه! بخدا قسم كه در دفاعيّات تو كوچكترين خدشهاي وارد نيست.»
و آنگاه او را اكرام كرد و جايزه داد.[1] . حجاج بن يوسف الثقفي، در جنايت و خونريزي ظلم به شيعيان و سادات شهره خاص و عام است. در اين رابطه به كتاب«شيعه و چهره خون ريز تاريخ، حجاج بن يوسف الثقفي» اثر ديگر مؤلف مراجعه نماييد. [2] . سوره طه آيه121. [3] . سوره بقره آيه35. [4] . انسان، 22. [5] . سوره تحريم، آيه10. [6] . سوره بقره، آيه260. [7] . اگر پردهها از جلوي چشمانم كنار رود ذرهاي بر يقينم افزوده نشود.(نهج البلاغه) [8] . پس موسي از شهر خارج شد هراسان(سوره قصص) آيه121. [9] . سوره بقره، آيه207. [10] . خدايا مرا بيامرز و حكومتي ده مرا كه مانند آن كسي را بعد از من نباشد. سوره ص آيه35. [11] . نهج البلاغه، حكمت 77. [12] . سوره مائده آيه 116و117.