آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴ ۰۶:۲۳ بعد از ظهر
|
|||||||
عضو
شماره عضویت :
2697
حالت :
ارسال ها :
263
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
195
اعتبار کاربر :
2765
پسند ها :
280
تشکر شده : 143
|
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و عرض ادب... به واسطه ی وجود دغدغه های زیاد در امر ظهور و مقوله ی مهدویت بنده لازم دیدم تا درک خودم رو از هر انچه که مانع امر ظهور میشه و باعث میشه نتونیم به اماممون برسیم خدمتتون عرض کنم. بنده به اقتضای رشته ی تحصیلی خودم معمولا سعی میکنم این موارد رو از روزنه ی اجتماعی و جمعی اون دنبال کنم و نه صرفا نگاه فردی... قبل از هر چیزی این نکته رو عرض کنم که بنده به شدت مخالف با آمدن امام هستم و معتقدم این ما هستیم که باید بریم سمت امام... چی میشه با این که ما داریم خالصانه امام خودمون رو صدا میزنیم(هر کس به خالصانه یا ناخالصانه بودن خودش نگاه کنه) و تعجیلش رو میطلبیم اما این امر محقق نمیشه؟ همانطور که میدونید لازمه ی شکل گیری جامعه وجود مفاهیم بین الاذهانی هست که باعث میشه افراد رو همانند یک نخ تسبیح دور هم جمع میکنه ...به تعبیری ساده تر ما زمانی میتونیم تو این محیط با هم خوب ارتباط بگیریم و احساس دلگرمی کنیم که بتونیم یک چیز رو همه یک چیز بفهمیم و فهم کنیم و هر چقدر این تفاهم در کلمات بیشتر باشه ما بیشتر احساس همبستگی و نزدیکی نسبت به افراد داریم...به طور مثال اگه بخوام مقوله ی ظهور و فهمی که اینجا از مقوله ی ظهور وجود داره رو ببینیم میفهمیم که غالب افراد فهم مشترکی از مقوله ی ظهور دارن و به همین دلیل وقتی این موضوع مطرح میشه خیلی بهتر همو درک میکنند و راحت تر کامنت میذارن ولی وقتی خودمو میبینم و از اونجایی که این موارد رو خیلی نمیتونم بپذیرم این میشه که حرفم بازتاب آنچنانی نداشته باشه چرا که نتونستم یا نخواستم همانند بقیه ی افراد یک موضوع رو فهم کنم و این امر در بلند مدت اگه نتونیم به یک فهم واحد برسیم ممکنه موجب بشه بنده به این نتیجه برسم که دیگه جای من اینجا نیست و باید برم (توجه داشته باشید که این مثال در مورد همه ی افراد عمومیت داره).مثلا وقتی حرف از قلب زده میشه و یا حرف از مهربانی یا هر کلمه ی دیگه ای زده میشه تا زمانی که همه ی افراد یک جامعه این کلمات رو یکی و یا نزدیک به هم فهم نکنن نمیتونن رفتار هم رو درک کنن و اون مفاهیم با تعاریف گسترده ای مواجه میشه که اونموقع حکومت باید برای این موضوع یه تصمیمی بگیره تا اون تعریف یه رسمیتی پیدا کنه... لذا خیلی از افراد وقتی میبینن تفکرشون با جمع یکی نیست و این امر موجب تنها موندنشون میشه ترجیح میدن کم کم خودشون رو شبیه تفکر حاکم کنن و اونچیزی که همه فهم میکنن رو فهم کنن ،حالا این که چقدر این فهم حاکم حق هست این یه بحث دیگس... اینا رو گفتم تا متوجه بشیم که لازمه ی شکل گیری یک جامعه وجود فهم مشترک از کلمات پایه هست... ادامه دارد...
می پسندم 4 0 4 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||||||
|
اطلاعات نویسنده |
متین23
شنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۴ ۱۲:۳۹ قبل از ظهر
[1]
|
|||
عضو
شماره عضویت :
2697
حالت :
ارسال ها :
263
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
195
اعتبار کاربر :
2765
پسند ها :
280
تشکر شده : 143
|
در ادامه بحثم به اهمیت مفاهیم پایه می پردازم و این که چرا باید از مفاهیم پایه ی درست استفاده کرد:
همانطور که میدونید مفاهیم پایه مفاهیمی هست که ما جملات و رفتارو نظام فکری و عملی خودمون رو مبتنی بر اون سامان میدیم ... اهمیت این مفاهیم از این جهته که هر کلمه ای ظرفیت خاص خودشو برای فهموندن داره در واقع شما نمیتونید تو یه لیوان نیم لیتری دو لیتر مفهوم پر کنید... برای نمونه و تقریب به ذهن:
·غربيها با سه کليدواژهي آزادي، دموکراسي، و حقوق بشر افکار عمومي را اداره ميکردند. شرقيها با دو کليدواژهي مبارزهي پرولتاريا با امپرياليسم و برابري. امام پنج کليدواژهي قرآني را در مقابل آن پنج کليدواژه قرار دادند.
·اصل «امامتمحوري» مهمترين کليدواژه بود. سيستم امت-امامت حرف جهانشمول اسلامي بود که در عرصهي سياست احيا شد. ·ده سال هر کاري کرديم، يک رسانهي غربي پيدا شود که بگويد «امام خميني»، نشد! همه ميگفتند «آيتالله خميني». ·سال 59 به يکي از اساتيد يهودي آلمان گفتم «استاد! چرا رسانههاي شما نميگويند امام خميني؟». خندهاي کرد و گفت «آخر ما بعضي چيزها را متوجه شديم!». کيفاش را باز کرد و يک کتاب درآورد. ترجمهي آلماني کتاب «ولايت فقيه» امام بود. گفت «آقاي خميني يک تئوري جهاني دارد. وقتي ما بگوييم "امام"، ايشان بين کشورهاي دنيا شاخص ميشود. چون کلمهي "امام" قابل ترجمه نيست. ولي وقتي بگوييم "رهبر"، اين کلمه در فرهنگ غرب بار منفي دارد. ديگر ما ايشان را کنار استالين و موسيليني و هيتلر قرار ميدهيم. کلمهي "رهبر" به نفع ما و کلمهي "امام" به نفع آقاي خميني است. از طرف ديگر اگر ايشان يک جايگاه ديني دارد، ما به ايشان ميگوييم "آيتالله"، اما "امام" يک بار معنوي دارد! از طرفي ايشان آن طور ميشود امام امت اسلامي که مسلمانهاي دنيا را دور خودش جمع بکند!». با اين صراحت اين را به من گفت. ·يک رسانهي غربي يا شرقي را پيدا نميکنيد که گفته باشد «امام خميني». آن موقع ما امتحان کرديم رسانههاي غربي آيا ميپذيرند ما يک آگهي بدهيم به نام «امام خميني»؟ ميخواستيم 60،000 مارک بدهيم که يک آگهي چاپ کنند، قبول نکردند! ·شهريور 58 که در مجلس خبرگان قانون اساسي شهيد بهشتي کلمهي امامت را در قانون اساسي گذاشت، رياست آن مجلس با آقاي منتظري بود. امام خميني گفت شما نميتواني مجلس را اداره کني، برو کنار، آقاي بهشتي اداره کند. وقتي شهيد بهشتي آمد اصل پنجم را مطرح کند که ولي فقيه نائب امام زمان و امام امت اسلامي است، کشور ريخت به هم. بازرگان اعلام استعفاي دستهجمعي دولت را کرد. اميرانتظام اعلام کرد که مجلس خبرگان قانون اساسي بايد منحل شود. سر يک کلمه کشور ريخت به هم! ·امامتمحوري، امّتگرايي، عدالتگستري، و دوقطبي مستکبرين-مستضعفين اساس تئوري امام خميني بود. ·امام خميني از دنيا رفتند. آقاي هاشمي رفسنجاني آمدند پنج روز بعد از رحلت امام خميني در دومين خطبهي اولين نمازجمعهي بعد از رحلت امام، راجع به ولايت فقيه دو جمله گفتند. يک : «ما نميخواهيم بعد از رحلت امام خميني به جانشي ايشان "امام" بگوييم». اين همه دعوا داشتيم با شرق و غرب؛ امام حاضر شد شهيد بهشتي را قرباني کند براي اين کلمه؛ قانون اساسي پنج بار روي امامت ولي فقيه تأکيد کرده، امام اين را از سال 48 مطرح کرده، شما ميگويي نميخواهيم؟ به اسم اعزاز امام خميني گفتند به جانشيناش نميگوييم امام! انگار يکي به شما بگويد من چون خيلي شما را دوست دارم، افکار شما را ميخواهم با شما دفن کنم! جملهي دومشان اين بود : «خبرگان مرجع تعيين نکرده است». يعني جانشين امام خميني نه مرجع است و نه امام. ·وقتي ايشان جاي «امام» گذاشت «رهبر»، «امّت» شد «ملّت». يعني عملاً سيستم ملت-رهبر انگليسيها را پذيرفتيم و سيستم امت-امامت امام خميني را کنار گذاشتيم. وقتي «امّت» شد «ملّت»، عناصر امّت يعني «خواهران و برادران قرآني» -که وظايفي مثل امر به معروف و نهي از منکر نسبت به هم دارند-، تبديل شدند به عناصر ملت يعني «شهروند» و « هموطن». ·اما کلمهي سوم يعني «عدالت»؛ مقدسترين کلمهاي که آقاي هاشمي در دوران رياستجمهوريشان ابداع و به نظام اسلامي تحميل کردند، کلمهي «توسعه» بود. فرق عدالت و توسعه اين بود که «عدالت» را خدا و پيغمبر (ص) و علي مرتضي (ع) تعريف ميکنند، اما «توسعه» را صندوق بينالمللي پول و بانک جهاني و صهيونيستهاي عالَم.
·در عرصهي بينالملل هم دو کليدواژهي قرآني «مستکبرين» و «مستضعفين» را ايشان اصلاح کردند و گفتند «مستکبرين» فحش و توهينآميز است! به جايش بگوييم «قدرتهاي جهاني»! خب وقتي گفتي «مستکبرين» بايد با آنها «مبارزه» کني، اما وقتي گفتي «قدرتهاي جهاني» بايد با آنها «تعامل» کني. «مستضعفين» را هم کردند «قشر آسيبپذير»؛ يعني آدمهاي بيعرضهاي که خودشان پذيراي آسيباند!
ادامه دارد...·پنج کليدواژهي قرآني امام خميني که اساس گفتمان نهضت اسلامي بود، توسط ايشان تغيير پيدا کرد به همان کليدواژههايي که دشمنان ميخواستند. ·تا موقعي که کليدواژههاي قرآني امام خميني –که رأس آنها امام بودن ولي فقيه است- احيا نشود، هر کاري که بکنيم، وصلهپينه کردن است. ·شما هر لعني که به ...... بکنيد، اين قدر جگر دشمنان نميسوزد که بگوييد «امام خامنهاي».
ویرایش ارسال توسط : متین23
در تاریخ : شنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۴ ۰۲:۰۴ قبل از ظهر می پسندم 6 0 6 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
متین23
شنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۴ ۰۱:۵۴ بعد از ظهر
[2]
|
|||
عضو
شماره عضویت :
2697
حالت :
ارسال ها :
263
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
195
اعتبار کاربر :
2765
پسند ها :
280
تشکر شده : 143
|
خب تا اینجا اهمیت کلمات ، از این حیث که قراره مفاهیم رو منتقل کنن روشن شد. و لذا وقتی میخوایم حرف دینی بزنیم و نظام دینی تشکیل بدیم حتما باید از کلمات دینی به عنوان بیس جامعه سازی و ایجاد اتفاق بین الاذهانی استفاده کنیم چرا که کلمات معنا و ظرفیت خاص خودشونو دارن...
ادامه دارد...
ویرایش ارسال توسط : متین23
در تاریخ : شنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۴ ۰۱:۵۶ بعد از ظهر می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
متین23
دوشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۴ ۰۲:۲۳ بعد از ظهر
[3]
|
|||
عضو
شماره عضویت :
2697
حالت :
ارسال ها :
263
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
195
اعتبار کاربر :
2765
پسند ها :
280
تشکر شده : 143
|
در ادامه باید عرض کنم که قرآن مفاهیم خاص خودشو داره و مثلا وقتی میفرماید يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ 88 الا من أتي الله بقلب سليم. شعرا 89 «روزى است كه هيچ مال و فرزندانى سودى نمىدهد» «مگر کسي که با قلب سليم به پيشگاه خدا آيد» مسلما مفهوم خاص خودشو در مورد قلب داره و اون چیزی نیست که ما به عنوان یه پمپ خون که سمت چپ سینه ی ما میتپه فهم میکنیم.http://forum.roq.ir/t47088 (هر چند حوزه ی این قلب-قرآنی- همونجاست ولی توجه داشته باشیم که منظور قرآن اون قلب-پمپ خون- نیست) و یا مسلما منظور قرآن از مفهوم سلیم بودن یا همون سالم بودن اون چیزی نیست که ما الان از سلامت فهم میکنیم...مثلا ما وقتی به یکی برخورد میکنیم و بهش میگیم سلامتی؟، خب منظورمون سلامت جسمی هست و در واقع ما داریم از تندرستی اون سوال میکنیم نه سلامت این در حالیه که سلامت قرآن یه معنای دیگه ای داره...
استفاده ی ما از ادبیات قرآنی مثل این میمونه که ما بگیم اقیانوس و بعد یه لیوان آب رو نشون بدیم...مفاهیم قرآنی هم اینچنینند در واقع یک کلمه ی سلامت مفهومی به اندازه ی اقیانوس داره ولی از اونجایی که نمیتونیم فهمش کنیم میایم یه کلمه ای که یکم قرابت داره به سلامت رو برمیداریم و میگیم سلامت اینه و جالبش اینجاست که به مرور زمان خودمون هم باورمون میشه سلامت همینه و ولاغیر این در حالیه که اگه فکر کنیم میفهمیم که ما حتی معنای نزدیک به اون رو هم گاها برنمیگزینیم چه برسه به این که بخواد همون باشه... خب حالا ما یه جامعه ی اسلامی داریم و تلاش میکنیم تا جایی که میتونیم قرآن رو پیاده کنیم تا نهایتا جامعه رو به دست صاحبش برسونیم پس لازمش اینه که اتفاق بین الاذهانی ایجاد کنیم، لذا در وهله ی اول تمام کلید واژه های قرآنی مثل قلب،ساعت،تعاون،مرض،خسارت ،عقل و... همونطور که قرآن میگه فهم میکنیم و نه اون طوری که نظام جهانی یا از گذشته برای ما مونده .اگه غیر این باشه که دیگه اون جامعه اسلامی نیست بلکه فقط پوسته ای از اسلام داره(کما این که خیلیا الان دارن این نظام رو چماغ میکنن و میزنن سرمون که میگفتین اسلام اسلام این بود خب راستم میگن ما الان چیمون اسلامیه-به اسم اسلام و به کام غیر اسلام-)...اینم بگم که این مفاهیم رو باید جهانیش کنیم ،نه این که فقط خودمون مفاهیم درست رو فهم کنیم و بیخیال بقیه بشیم. ادامه دارد...
ویرایش ارسال توسط : متین23
در تاریخ : سه شنبه ۱ دی ۱۳۹۴ ۱۲:۵۲ قبل از ظهر می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
متین23
پنجشنبه ۳ دی ۱۳۹۴ ۰۷:۲۸ قبل از ظهر
[4]
|
|||
عضو
شماره عضویت :
2697
حالت :
ارسال ها :
263
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
195
اعتبار کاربر :
2765
پسند ها :
280
تشکر شده : 143
|
حالا میخوام قضاوت کنید... ما هممون یه عشق مشترک داریم که دوست داریم یه روزی بیان و بگن انا بقیه الله ولی از طرفی میبینیم که نمیتونیم حرف ایشون رو هضم کنیم چرا که تعاریف نظام جهانی تو پوست و گوشتمون رسوخ کرده و ذهن ما تسخیر دشمن در اومده و ترجیح میدیم حرف نظام جهانی رو در مورد مفاهیم بپذیریم و تعاریفی که نظام جهانی به عنوان چارچوب مفهومی ارائه کرده بپذیریم .مثلا اونی که دانشجوی پزشکیه عمرا نمیتونه سر کلاس بگه قلب از چهار لایه تشکیل شده(تازه با فرض بر این که بتونیم به خودش ثابت کنیم که قلب چهار لایه داره در واقع انقدر به مفاهیمی که دشمن ارائه میکنه حساسه همونقدر رو مفاهیم قرآن تعصب نداره) چرا که نمره نداره و فقط به اون تعریفی نمره میدن که مطابق با نظر کتاب باشه... خب حالا اون مرد چطور و به چه امیدی بیاد بخواد قرآن رو بگیره دستش و قصد پیاده کردنش رو بکنه در حالی که ما کلا پرتیم و فقط پوستین قرآن رو فهمیدم؟ به نظر شما بخشی از گریه های اماممون به این خاطر نیست که ما حتی نمیتونیم ایشون رو و حرف دلشون رو فهم کنیم؟ واقعا الان قرآن روش زندگی داره به ما میده؟ چرا ما باید اجازه بدیم داعش بیاد به صورت عملی واژه ی جهاد رو تخریب کنه با فهم شیطانی خودش؟ فکر میکنید با این رفتارهایی که داعش داره و ادعا میکنه قرآنیه ما چقدر باید زمان بذاریم تا بتونیم دوباره در جهان حرف از قرآن بزنیمو ثابت کنیم که داعش باطل بوده؟ بدون این که خون ریزی کنه ذهن ما رو به تسخیر خودش در آورده تا اونطوری که خودش دوست داره فهم کنیم... قلب ما هم بعد این که بریم دانشگاه نسبت بهش ایمان پیدا میکنه یا حداقل دیگه عارمون میشه نسبت بهش بغض داشته باشیم...انگار اصلا دشمنی نداشتیم و دچار توهم توطئه بودیم جنگ نرم دشمن یعنی این...
ما از خم پرجوش ولایت مستیم /عهدی ازلی با ره مولا بستیم
بنگر که وظیفه چیست در این میدان/ ما افسر جنگ نرم آقا هستیم
یکم در مورد تهی کردن کلمات قرآن از مفاهیم اصلی اون ، توسط دشمن بیشتر تعمق کنید...
به فرض وجود حیات دوباره این موضوعات رو مطرح خواهم کرد.
والسلام
می پسندم 0
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
متین23
پنجشنبه ۳ دی ۱۳۹۴ ۰۳:۰۷ بعد از ظهر
[5]
|
|||
عضو
شماره عضویت :
2697
حالت :
ارسال ها :
263
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
195
اعتبار کاربر :
2765
پسند ها :
280
تشکر شده : 143
|
من از اشکی که میریزد ز چشم یار میترسم/
ازآن روزی که اربابم شود بیمار میترسم. همه ماندیم در جهلی شبیه عهد دقیانوس/ من از خوابیدن منجی درون غار میترسم. رها کن صحبت یعقوب و کوری و غمِ فرزند/ من از گرداندن یوسف سر بازار میترسم. همه گویند این جمعه بیا، امّا درنگی کن/ از این که باز عاشورا شود تکرار میترسم. . . . پایان این بخش
ویرایش ارسال توسط : متین23
در تاریخ : پنجشنبه ۳ دی ۱۳۹۴ ۰۳:۰۹ بعد از ظهر می پسندم 0
|
|||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
موضوعات مشابه | ||||
عنوان موضوع | نویسنده | پاسخ | بازدید | آخرین پاسخ |
مدل دیالکتیکی(2) متین23 |
متین23 |
4 | 1548 | ye adam |
مدل دیالکتیکی متین23 |
متین23 |
22 | 2043 | متین23 |
برچسب ها
|
متین23 ، |
|