آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
چهارشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۶ ۰۵:۳۷ بعد از ظهر
|
|||||||
داستانهای علما: چند نمونه از زهد و تقوی مرحوم بروجردی (+ عکس نوشته)
به نام خدا استاد فاضل موحدی در برنامه سیمای فرزانگان صبح جمعه رادیو 24 مرداد 65 درباره آیة الله العظمی مرحوم بروجردی چند داستان کوتاه نقل فرمودند که ذکرش در اینجا بی فائده نیست از جمله نقل کردند:
بعلت دردپائی که آیة الله بروجردی داشت همراه ایشان سفری به آب گرم محلات کردیم و چند روزی در آنجا توقف کردیم چون مردم فقیر و مستضعف آن ناحیه از تشریف فرمائی آقا آگاه شدند برای زیارت ایشان و استفاده از وجود ایشان به آن محل زیاد آمده بودند یک روز آقا دستور دادند چند راس گوسفند خریداری شده و کشتند و گوشت همه را بین فقراء قسمت کردند و مقدار کمی نگهداشتند موقع نهار سه سیخ کباب پخته و در میان سفره نهادند که آقا میل بفرمایند ولی آقا نان با ماست و چند عدد خیاری که در سفره بود میل می فرمودند و هیچ توجهی به کبابها نداشتند عرض کردند: آقا گوشت تمام گوسفندها را بین فقراء قسمت کردیم و اگر سهم سرانه هم حساب کنیم این مقدار سهم شما است چرا میل نمی فرمائید؟ فرمود:غیر ممکن است از کبابی که بوی آن به مشام فقراء رسیده من میل نمایم.
پس ما هم بواسطه احترام ایشان نخوردیم تا آنکه آن کبابها را بردند به فقرای مجاور دادند.
و نیز مرحوم والد فرمودند:
روزی در منزل آیة الله بروجردی در خدمت ایشان بودم و یک دستمال بزرگ پر از اسکناس و پول در جلو ایشان بود به من فرمودند:
«فلانی من چندان فضیلت و برتری در خود سراغ ندارم ولی این را می دانم ودر خود می بینم که پول نتوانسته تا امروز مرا به خود جلب نماید و من به این پولها فریفته شوم».
و نیز نقل کردند:
گاهی ایشان به واسطه کثرت مشاغل چند دقیقه ای دیرتر از موعد مقرر به درس حاضر می شد. یک روز که ایشان دیر تشریف آورند یکی از علماء اعتراض کردند و گفتند: وقت طلاب ضایع می شود .
آقا فرمود:
«چرا شما وقت خود را تلف می کنید من این دوازده جزء قرآن را که الان حفظم از همین وقته استفاده کرده ام شما هم بی کار ننشینید این چند دقیقه ای که من دیر رسیدم مشغول حفظ قرآن باشید».
و نیز نقل کردند:مرحوم والد فرمودند: روزی در محضر ایشان بودم در ضمن صحبت از بدی پخت نان شکایت کردند وفرمودند نان خوبی نمی پزند. من عرض کردم: از کدام نانوائی نان می گیرند؟ فرمود: فلان نانوائی من به آن نانوائی رفته و گفتم شما چرا به خانه آقا نان بد می دهید؟ نانوا جواب داد: تقصیر ما نیست اگر نان منزل آقا را به اختیارما بگذارند بهترین نان را می فرستیم ولی آرد از منزل آقا می آورند و آن آرد نانش بهتر از این نمی شود. وقتی پاسخ آن نانوائی را به آقا عرض کردم، فرمود: این آرد از زمین ارثی ما است وبه دستور خودم بدست می آید و بغیر از نان این آرد نان دیگری را نمی خوریم. منبع: مردان علم در میدان عمل، سید نعمت الله حسینی، دفتر انتشارات اسلامی(وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم)، جلد 1.
ویرایش موضوع توسط : قمرخانم
در تاریخ : چهارشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۶ ۰۵:۳۹ بعد از ظهر
می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||||||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
|