آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
شنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۶ ۰۹:۰۵ بعد از ظهر
|
|||||||
عضو
شماره عضویت :
2911
حالت :
ارسال ها :
163
محل سکونت : :
تهران
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
69
اعتبار کاربر :
3335
پسند ها :
317
تشکر شده : 327
|
هو الحق
من به پایان خودم نزدیکم... من همان مردابم که نشسته تنها نه دلش منتظر و نه کسی چشم به راه و نه خود بی تابم... من و درد غربت و شبی بی پایان من به پایان خودم نزدیکم غرق یک اندوهم که سیاه و مشکوک تنِ خونسرد مرا، می بلعد... مرگ در یک قدمیست ترس، نفس تنگ و خبیث، پی یک هشدار است که بلرزاند تنِ منحوس مرا و شرارت، چه پلیدانه پیِ یک نگاه کج من می گردد من همان مردابم که فسرده ست تمام تن او و مریض است بندبند دل او... و نه از مرگ نه از حزن نه شرارت نه تردید و نه وهم با کی نیست... من خودم تاریکم، سردم نام من دلهره است من همان مردابم ارتش تک نفره
ویرایش موضوع توسط : ارتش تک نفره
در تاریخ : شنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۶ ۰۹:۱۰ بعد از ظهر
می پسندم 7 0 7 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||||||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
|