انجمن یاران منتظر

ختم قرآن



آخرین ارسال ها
پروژه کرونا(COVID 19) ..:||:.. لیست برنامه ختم قرآن یاران منتظر ..:||:.. Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ سفره هفت سین امسال اعضای انجمن یاران منتظر Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ..:||:.. تا حالا به لحظه تحویل سال 1450 فکر کردید!!؟؟ ..:||:.. Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ سفره هفت سین سال 1395 اعضای انجمن یاران منتظر Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ..:||:.. اگر بفهمید بیشتر از یک هفته دیگر زنده نیستید، چی کار می کنید؟! ..:||:.. **متن روز پدر و روز مرد** ..:||:.. الان چتونه؟ ..:||:.. 🔻هدیه‌ تحقیرآمیز کِندی ..:||:.. ღ ღ ღتبریک ازدواج به دوست خوبم هستی2013 جان عزیز ღ ღ ღ ..:||:..

نوار پیام ها
( یسنا : ▪️خــداحافظ مُــــحَرَّم 😭 نمى دانم سال دیگر دوباره تو را خواهم دید یا نه؟!... 🖤اما اگر وزیدى و از سَرِ کوى من گذشتى، سلامَم را به اربابم برسان... ◾️ بگو همیشه برایَت مشکى به تَن مى کرد و دوست داشت نامَش با نام تو عجین شود!... ◾️بگو گرچه جوانى مى کرد، اما به سَرِ سوزنى ارادتش هم که شده، تو را از تَهِ دل دوست داشت... ◼️با چاى روضه تو و نذری ات، صفا مى کرد و سَرَش درد مى کرد براى نوکرى... 🏴 مُحَرَّم جان؛ تو را به خدا مى سپارم... و دلم شور مى زند براى \"صَفر\"ى که دارد از \"سَفَر\" مى رسد... # )     ( سینا : حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها): «ما جَعَلَ اللّه ُ بَعدَ غَدیرِخُمٍّ مِن حُجَّةٍ و لاعُذرٍ؛ خداوند پس از غدیرخم برای کسی حجّت و عذری باقی نگذاشت.» «دلائل الإمامَه، ص 122» )     ( فاطمه 1 : ای روح دو صد مسیح محتاج دَمَت زهرایی و خورشید غبار قدمت کی گفته که تو حرم نداری بانو؟ ای وسعت دل‌های شکسته، حَرَمت. (شهادت حضرت زهرا تسلیت باد) )     ( programmer : امام علی (ع):مردم سه گروهند: (1) دانشمندی خدایی، (2) دانش آموزی بر راه رستگاری (3) و پشه های دستخوش باد و طوفان و همیشه سرگردان، که از پی هر جنبنده و هر صدا می روند، و با وزش هر بادی، حرکت می کنند، نه از پرتو دانش، روشنی یافتند، و نه به پناهگاه استواری پناه گرفتند. )     ( programmer : امام علی ع : عاقل ترین مردم کسی است که عواقب کار را بیشتر بنگرد. )     ( programmer : امام علی (ع):دعوت کننده ای که فاقد عمل باشد مانند تیر اندازی است که کمان او زه ندارد. )     ( programmer : امام علی(ع): در فتنه ها همچون بچه شتر باش که نه پشت دارد تا بر آن سوار شوند و نه پستانی که از آن شیر بدوشند )     ( سینا : هزارها سال از هبوط آدم بر سیاره‌ی زمین گذشته است و هنوز نبرد فی ما بین حق و باطل بر پهنه‌ی خاك جریان دارد، اگرچه دیگر دیری است كه شب دیجور ظلم از نیمه گذشته است و فجر اول سر رسیده و صبح نزدیك است. )     ( programmer : فتنه مثل یک مه غلیظ، فضا را نامشخص میکند؛ چراغ مه‌شکن لازم است که همان بصیرت است....(مقام معظم رهبری) )     ( سینا : یاران! شتاب كنید ، قافله در راه است . می گویند كه گناهكاران را نمی پذیرند ؟ آری ، گناهكاران را در این قافله راهی نیست ... اما پشیمانان را می پذیرند )     ( سینا : برای حفظ سلامتی، این دعا را هر صبح و شب بخوانید: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ**اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ. (سه ‌مرتبه) خداوندا، مرا در زره نگهدارنده و قوی خود _ که هر کس را بخواهی در آن قرار می‌دهی _ قرار بده! )     ( فاطمه 1 : ای بهترین بهانه خلقت ظهور کن صحن نگاه چشم مرا پر ز نور کن +++ چشمم به راه ماند بیا و شبی از این پس‌کوچه‌های خاکی قلبم عبور کن +++ آقا بیا و با قدمی گرم و مهربان قلب خراب و سرد مرا گرم شور کن )     ( سینا : دود می خیزد ز خلوتگاه من کس خبر کی یابد از ویرانه ام ؟ با درون سوخته دارم سخن کی به پایان می رسد افسانه ام ؟ )    
مدیریت پیام ها


اگر این اولین بازدید شما از انجمن یاران منتظراست ، میبایست برای استفاده از کلیه امکانات انجمن عضو شوید و یا اگر عضو انجمن می باشید وارد شوید .


انجمن یاران منتظر » ادبیات » شعر » غزل های حسین منزوی



غزل های حسین منزوی

نازنینم رنجش از دیوانگی هایم خطاست عشق را همواره با دیوانگی پیوند هاست شاید اینها امتحان ماست با دستور عشق ورنه هرگز رنجش معشوق را عاشق نخواست چند می گویی که  از من شکوه ها داری به دل ؟ لب که بگشایم مرا  هم با تو چندان  ماجراست عشق را ای یار، با معیار بی دردی مسنج علت عاشق، طبیب من ، ز علت ها جداست #حسین_منزوی
ycg ihd psdk lkc,d


امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد
صفحه 1 از 5 < 1 2 3 4 5 > آخرین »


اطلاعات نویسنده
دوشنبه ۹ امرداد ۱۳۹۶ ۰۲:۵۰ قبل از ظهر
عضو
rating
شماره عضویت : 3449
حالت :
ارسال ها : 166
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 53
اعتبار کاربر : 619
پسند ها : 56
تشکر شده : 43


عضو غایب


|

نازنینم رنجش از دیوانگی هایم خطاست
عشق را همواره با دیوانگی پیوند هاست

شاید اینها امتحان ماست با دستور عشق
ورنه هرگز رنجش معشوق را عاشق نخواست

چند می گویی که  از من شکوه ها داری به دل ؟
لب که بگشایم مرا  هم با تو چندان  ماجراست

عشق را ای یار، با معیار بی دردی مسنج
علت عاشق، طبیب من ، ز علت ها جداست

#حسین_منزوی















2 تشکر شده از کاربر ابن حسن برای ارسال مفید :
قمرخانم , محمدELE ,



  می پسندم 1     0  1 
 
 
تعداد پسند های ( 1 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر


    * پاسخ با بیشترین پسند
  1. پسندها :1 برای اطلاع از پاسخ با بیشترین پسند ،دراین موضوع کلیک کنید
  2. پسندها :1 برای اطلاع از پاسخ با بیشترین پسند ،دراین موضوع کلیک کنید
  3. پسندها :1 برای اطلاع از پاسخ با بیشترین پسند ،دراین موضوع کلیک کنید
  4. پسندها :1 برای اطلاع از پاسخ با بیشترین پسند ،دراین موضوع کلیک کنید
  5. پسندها :1 برای اطلاع از پاسخ با بیشترین پسند ،دراین موضوع کلیک کنید
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
غزل های حسین منزوی
دوشنبه ۹ امرداد ۱۳۹۶ ۰۲:۵۱ قبل از ظهر نمایش پست [1]
عضو
rating
شماره عضویت : 3449
حالت :
ارسال ها : 166
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 53
اعتبار کاربر : 619
پسند ها : 56
تشکر شده : 43


عضو غایب


مرا ندیده بگیرید و بگذرید از من
که جز ملال، نصیبی نمی برید از من

زمین سوخته ام، ناامید و بی برکت
که جز مراتعِ نفرت نمی چرید از من!

خزان به قیمت جان جار می زنید اما
بهار را به پشیزی نمی خرید از من

عجب که راه نفس بسته اید بر من و باز
در انتظارِ نفس هایِ دیگرید از من...

#حسین_منزوی


  می پسندم 1     0  1 
 
 
تعداد پسند های ( 1 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
غزل های حسین منزوی
دوشنبه ۹ امرداد ۱۳۹۶ ۰۲:۵۳ قبل از ظهر نمایش پست [2]
عضو
rating
شماره عضویت : 3449
حالت :
ارسال ها : 166
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 53
اعتبار کاربر : 619
پسند ها : 56
تشکر شده : 43


عضو غایب


کجاست بارشی از ابر مهربان صدایت ؟
که تشنه مانده دلم در هوای زمزمه هایت

به قصه ی تو هم امشب درون بستر سینه
هوای خواب ندارد دلی که کرده هوایت

تهی است دستم اگرنه برای هدیه به عشقت
چه جای جسم و جوانی که جان من به فدایت

چگونه می طلبی هوشیاری از من سرمست
که رفته ایم ز خود پیش چشم هوش ربایت
.
هزار عاشق دیوانه در من است که هرگز
به هیچ بند و فسونی نمی کنند رهایت

دل است جای تو تنها و جز خیال تو کس نیست
اگر هر آینه ، غیر از تویی نشست به جایت

هنوز دوست نمی دارمت مگر به تمامی؟
که عشق را همه جان دادن است اوج و نهایت

در آفتاب نهانم که هر غروب و طلوعی
نهم جبین وداع و سر سلام به پایت

#حسین_منزوی


  می پسندم 1     0  1 
 
 
تعداد پسند های ( 1 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
غزل های حسین منزوی
دوشنبه ۹ امرداد ۱۳۹۶ ۰۲:۵۵ قبل از ظهر نمایش پست [3]
عضو
rating
شماره عضویت : 3449
حالت :
ارسال ها : 166
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 53
اعتبار کاربر : 619
پسند ها : 56
تشکر شده : 43


عضو غایب


الا که از همه گانت عزیز تر دارم
شکسته باد دلم، گر دل از تو بردارم

اگرچه دشمن جان منی، نمی دانم
چرا ز دوست ترت نیز، دوست تر دارم

بورز عشق و تحاشی مکن که باخبری
تو نیز از دل من، کز دلت خبر دارم!

قسم به چشم تو، که کور باد چشمانم
اگر به غیر تو با دیگری نظر دارم

اسیر سر به هوایی شوم، هم از تو بتر
اگر هوای یکی چون تو را، به سر دارم

کدام دلبری؟ آخر به سینه، غیر دلی
که برده ای تو، دل دیگری مگر دارم؟

برای آمدنم آن چه دیگران دانند
بهانه ای است که من مقصد دگر دارم

دلم به سوی تو پر می زند که می آیم
به شوق توست که آهنگ این سفر دارم

دلم برای تو یک ذره شد، هم از این روست
که شوق چشمه ی خورشیدت، این قدر دارم

اگر به عشق هواداری ام کنی وقت است
که صبر کرده ام و نوبت ِ ظفر دارم

به شوکران نکنم خو، منی که در دهنت
سراغ بوسه ی شیرین تر از شکر دارم

شب است و خاطره ای می خزد به بستر من
تو نیستی و خیال ِ تو را، به بر دارم...

برای آن که به شوق تو پا نهم در راه
شب است و چشم شباویز با سحر دارم.

#حسین_منزوی


  می پسندم 1     0  1 
 
 
تعداد پسند های ( 1 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
غزل های حسین منزوی
دوشنبه ۹ امرداد ۱۳۹۶ ۰۲:۵۶ قبل از ظهر نمایش پست [4]
عضو
rating
شماره عضویت : 3449
حالت :
ارسال ها : 166
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 53
اعتبار کاربر : 619
پسند ها : 56
تشکر شده : 43


عضو غایب


صد بوسه‌ی نداده میان دهان توست
من تشنه‌کام و آب خنک در دکان توست

سر تا به پا زنی تو و زیباست این تضاد
زان شرم دخترانه که در دیدگان توست

باغی تو با بنفشه‌ی گیسو و سروقد
یاست تن است و گونه و گل ارغوان توست

خورشید رخ بپوشد و در ابر گم شود
از شرم آن سهیل که در آسمان توست

با بوسه‌یی در آتش خود سوختی مرا
انگار آفتاب درون دهان توست

این‌سان که با هوای تو در خویش رفته‌ام
گویی بهار در نَفِس مهربان توست

انگار کن که با نفسِ من به سینه‌ات
باد خزان وزیده به باغ جوان توست

#حسین_منزوی


  می پسندم 1     0  1 
 
 
تعداد پسند های ( 1 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
غزل های حسین منزوی
دوشنبه ۹ امرداد ۱۳۹۶ ۰۲:۵۸ قبل از ظهر نمایش پست [5]
عضو
rating
شماره عضویت : 3449
حالت :
ارسال ها : 166
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 53
اعتبار کاربر : 619
پسند ها : 56
تشکر شده : 43


عضو غایب




اگرچه خالی از اندیشۀ بهارنبودم
ولی بهار تو را هم در انتظار نبودم
یقین نداشتم اما چرا دروغ بگویم
که چشم در رهت ای نازنین سوار نبودم؟
به یک جوانۀ دیگر امید داشتم اما
به این جوانی دیگر، امیدوار نبودم
به شور و سور کشاندی چنان مرا که برآنم
که بی‌تو هرگز از این پیش، سوکوار نبودم
خود آهوانه به دام من آمدی تو وگرنه
من این بهار در اندیشۀ شکار نبودم
تو عشق بودی و سنگین می‌آمدی و کجا بود
که در مسیل تو، ای سیل بی‌قرار نبودم

مثال من به چه ماند؟ به سایه‌ای که چراغت،
اگر نبود، به دیواره‌های غار نبودم

(#حسین_منزوی


  می پسندم 1     0  1 
 
 
تعداد پسند های ( 1 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
غزل های حسین منزوی
دوشنبه ۹ امرداد ۱۳۹۶ ۰۲:۵۹ قبل از ظهر نمایش پست [6]
عضو
rating
شماره عضویت : 3449
حالت :
ارسال ها : 166
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 53
اعتبار کاربر : 619
پسند ها : 56
تشکر شده : 43


عضو غایب


از چه انکار کنم مستی‌ام؟ آری مستم
هم از آن می که تو در میکده داری، مستم

برگ‌ریزان خزانم چه دهد بیم که من
از گل‌آرایی‌ات ای باغ بهاری! مستم

تا نسیم سر گیسوی شلالت، ساقی است
باده بگذار، که از بادگساری مستم

به نخستین قدح، افسون چه دمیدی تو، که من
تا دم آخر از آن جرعه‌ی کاری مستم؟

می‌دود در تنم این عشق که راکد نشود
رگ به رگ، من هم از این رخوت جاری مستم

مست چشم تو در آیینه‌ی شعرم زده است
خیمه و من هم از این آینه‌داری مستم

شیوه‌ی چشم تو، آموختم این کار، آری
عجبی نیست که در عین خماری، مستم

#حسین_منزوی


  می پسندم 1     0  1 
 
 
تعداد پسند های ( 1 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
غزل های حسین منزوی
دوشنبه ۹ امرداد ۱۳۹۶ ۰۳:۰۱ قبل از ظهر نمایش پست [7]
عضو
rating
شماره عضویت : 3449
حالت :
ارسال ها : 166
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 53
اعتبار کاربر : 619
پسند ها : 56
تشکر شده : 43


عضو غایب


چیزی بگو بگذار تا هم‌صحبتت باشم
لختی حریف لحظه‌های غربتت باشم

ای سهمت از بار امانت هرچه سنگین‌تر!
بگذار تا من هم شریک قسمتت باشم

تاب آوری تا اسمانِ روی دوشت را
من هم ستونی در کنار قامتت باشم

از گوشه‌یی راهی نشان من بده، بگذار
تا رخنه‌ای در قلعه‌بند فترتت باشم

سنگی شوم در برکه‌ی آرام اندوهت
یا شعله‌واری در خمود خلوتت باشم

زخم عمیق انزوایت دیر پاییده‌است
وقت است تا پایان فصل عزلتت باشم

صورتگر چشمان غمگین تو خواهم بود
بگذار هم چون آینه در خدمتت باشم

در خوابی و هنگام را از دست خواهی داد
معشوق من! بگذار زنگ ساعتت باشم

#حسین_منزوی


  می پسندم 1     0  1 
 
 
تعداد پسند های ( 1 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
غزل های حسین منزوی
دوشنبه ۹ امرداد ۱۳۹۶ ۰۳:۰۲ قبل از ظهر نمایش پست [8]
عضو
rating
شماره عضویت : 3449
حالت :
ارسال ها : 166
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 53
اعتبار کاربر : 619
پسند ها : 56
تشکر شده : 43


عضو غایب



ای برگزیده‌ی همه‌ی انتخاب‌ها
قرآن تو، کتاب تمام کتاب‌ها

اندیشه‌ی تو تیشه به اصل بدی زده
ای ریشه‌ی همیشه‌ترین انقلاب‌ها

فخر فلک به توست که فانوس گشته بود
در کوچه‌های آمدنت آفتاب‌ها

سرمشق آسمان و زمینی که نام توست
بر لوح شب نوشته به خطّ شهاب‌ها

خُمخانه‌ام بهشتی و جانم محمّدی
من، مستِ مست از آن پُرِ پُر، نابِ ناب‌ها

من تکیه کرده‌ام به تو و پایمردی‌ات
در روز چون و چند و چه، روزِ حساب‌ها

سر گشته در مضایق وصف تو مانده‌ام
چندان که داده‌ام به سخن آب و تاب‌ها

خورشید مکّه! ماه مدینه! رسول من!
ای خاکسار مدحت تو، بوتراب‌ها

شمع زبان بریده چه لافد ز آفتاب؟
گُنگم که در هوای تو دیده‌است خواب‌ها

«من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنت»
ای پیله ی بهشت! نیارم تنیدنت

#حسین_منزوی


  می پسندم 1     0  1 
 
 
تعداد پسند های ( 1 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
غزل های حسین منزوی
دوشنبه ۹ امرداد ۱۳۹۶ ۰۳:۰۴ قبل از ظهر نمایش پست [9]
عضو
rating
شماره عضویت : 3449
حالت :
ارسال ها : 166
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 53
اعتبار کاربر : 619
پسند ها : 56
تشکر شده : 43


عضو غایب


ای یاد دور دست که دل می بری هـنوز
چون آتش نهفته به خـاکـستـری هـنـوز

هر چند خط کشیده بـر آیـیـنه ات زمـان
در چشمم از تمام خوبان، سـری هـنـوز

سـودای دلـنـشـیـن نـخـستین و آخرین!
عـمـرم گذشت و باز تـوام در سـری هـنـوز

ای چلچراغ کهنه که زآن سوی سال ها
از هـر چـراغ تـازه، فـروزان تــری هـنــوز

بـالـیـن و بـسـتـرم، هـمـه از گل بیاکنی
شب بر حریم خوابم اگر بـگـذری هـنـوز

ای نـازنـیـن درخـت نـخـسـتین گناه من!
از مـیـوه هـای وسـوسـه بــارآوری هنوز

آن سیب های راه به پـرهـیـز بـسـتـه را
در سایه سار زلف، تو مـی پـروری هنوز

وآن سـفــره شـبــانــه نـان و شـراب را
بر میزهای خواب، تو می گستری هنوز

با جرعه ای ز بوی تو از خویش می روم
آه ای شراب کهنه کـه در ساغری هنوز

#حسین_منزوی


  می پسندم 1     0  1 
 
 
تعداد پسند های ( 1 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
غزل های حسین منزوی
دوشنبه ۹ امرداد ۱۳۹۶ ۰۳:۰۶ قبل از ظهر نمایش پست [10]
عضو
rating
شماره عضویت : 3449
حالت :
ارسال ها : 166
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 53
اعتبار کاربر : 619
پسند ها : 56
تشکر شده : 43


عضو غایب


تو ایستاده‌ای امّا توان دم زدنت نیست
خموشی‌ات همه فریاد و خود به لب سخنت نیست

چه تلخ خورده‌ای از دست روزگار که دیگر
چنان گذشته‌ی شیرین، لب شکرشکنت نیست

چه جای غم که ندارم تو را که در نظر من
سعادتی به جهان مثل دوست داشتنت نیست

چگونه می‌سپری تن به بوسه‌های رقیبم؟
نشان بوسه‌ی من در کدام سوی تنت نیست؟

من از تو اصل تو را برگزیده‌ام که همیشه
دلت مراست - تو خود گفته‌ای - اگر بدنت نیست


چنین که عطر تنت ره به هر نسیم گرفته‌است
تو با منی و نیازی به بوی پیرهنت نیست

#حسین_منزوی


  می پسندم 1     0  1 
 
 
تعداد پسند های ( 1 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
غزل های حسین منزوی
دوشنبه ۹ امرداد ۱۳۹۶ ۰۳:۰۷ قبل از ظهر نمایش پست [11]
عضو
rating
شماره عضویت : 3449
حالت :
ارسال ها : 166
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 53
اعتبار کاربر : 619
پسند ها : 56
تشکر شده : 43


عضو غایب


اگر باشی محبت روزگاری تازه خواهد یافت
زمین در گردشش با تو مداری تازه خواهد یافت

دل من نیز با تو بعد از آن پاییز طولانی
دوباره چون گذشته نوبهاری تازه خواهد یافت

درخت یادگاری باز هم بالنده خواهد شد
که عشق از کُندهٔ ما یادگاری تازه خواهد یافت

دهانت جوجه‌هایش را پریدن گر بیاموزد
کلام از لهجهٔ تو اعتباری تازه خواهد یافت

بدین سان که من و تو از تفاهم عشق می‌سازیم
از این پس عشق‌ورزی هم، قراری تازه خواهد یافت

من و تو عشق را گسترده‌تر خواهیم کرد، آری
که نوع عاشقان از ما تباری تازه خواهد یافت

تو خوب مطلقی، من خوب‌ها را با تو می‌سنجم
بدین سان بعد از این خوبی، عیاری تازه خواهد یافت

جهان پیر ـ این دلگیر هم، با تو، کنار تو
به چشم خسته‌ام، نقش و نگاری تازه خواهد یافت

#حسین_منزوی


  می پسندم 1     0  1 
 
 
تعداد پسند های ( 1 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
غزل های حسین منزوی
دوشنبه ۹ امرداد ۱۳۹۶ ۰۳:۱۱ قبل از ظهر نمایش پست [12]
عضو
rating
شماره عضویت : 3449
حالت :
ارسال ها : 166
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 53
اعتبار کاربر : 619
پسند ها : 56
تشکر شده : 43


عضو غایب


نخفته ایم که شب بگذرد، سحر بزند
که آفتاب چو ققنوس، بال و پر بزند

نخفته ایم که تا صبح شاعرانه ی ما
ز ره رسیده و همراه عشق در بزند

نسیم، بوی تو را می برد به همره خود
که با غرور، به گل های باغ سر بزند

شب از تب تو و من سوخت، وصلمان آبی
مگر بر آتشِ تن های شعله ور بزند

تمام روز که دور از توام چه خواهم کرد
هوای بستر و بالینم ار به سر بزند؟

چو در کنار منی کفر نعمت است ای دوست
دو دیده ام مژه بر هم، دمی اگر بزند!

بپوش پنجره را، ای برهنه! می ترسم
که چشم شور ستاره، تو را نظر بزند!

غزل برای لبت عاشقانه تر گفتم
که بوسه بر دهنم عاشقانه تر بزند

#حسین_منزوی


  می پسندم 1     0  1 
 
 
تعداد پسند های ( 1 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
گزارش پست !


امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد
صفحه 1 از 5 < 1 2 3 4 5 > آخرین »



برچسب ها
غزل ، های ، حسین ، منزوی ،

« غزل های فاضل نظری | خدا در کل خدا »

 











انجمن یاران منتظر

چت روم یاران منتظر

چت روم و انجمن مذهبی امام زمان



هم اکنون 03:42 بعداز ظهر