انجمن یاران منتظر

ختم قرآن



آخرین ارسال ها
لیست برنامه ختم قرآن یاران منتظر ..:||:.. پروژه کرونا(COVID 19) ..:||:.. Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ سفره هفت سین امسال اعضای انجمن یاران منتظر Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ..:||:.. تا حالا به لحظه تحویل سال 1450 فکر کردید!!؟؟ ..:||:.. Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ سفره هفت سین سال 1395 اعضای انجمن یاران منتظر Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ..:||:.. اگر بفهمید بیشتر از یک هفته دیگر زنده نیستید، چی کار می کنید؟! ..:||:.. **متن روز پدر و روز مرد** ..:||:.. الان چتونه؟ ..:||:.. 🔻هدیه‌ تحقیرآمیز کِندی ..:||:.. ღ ღ ღتبریک ازدواج به دوست خوبم هستی2013 جان عزیز ღ ღ ღ ..:||:..

نوار پیام ها
( یسنا : ▪️خــداحافظ مُــــحَرَّم 😭 نمى دانم سال دیگر دوباره تو را خواهم دید یا نه؟!... 🖤اما اگر وزیدى و از سَرِ کوى من گذشتى، سلامَم را به اربابم برسان... ◾️ بگو همیشه برایَت مشکى به تَن مى کرد و دوست داشت نامَش با نام تو عجین شود!... ◾️بگو گرچه جوانى مى کرد، اما به سَرِ سوزنى ارادتش هم که شده، تو را از تَهِ دل دوست داشت... ◼️با چاى روضه تو و نذری ات، صفا مى کرد و سَرَش درد مى کرد براى نوکرى... 🏴 مُحَرَّم جان؛ تو را به خدا مى سپارم... و دلم شور مى زند براى \"صَفر\"ى که دارد از \"سَفَر\" مى رسد... # )     ( سینا : حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها): «ما جَعَلَ اللّه ُ بَعدَ غَدیرِخُمٍّ مِن حُجَّةٍ و لاعُذرٍ؛ خداوند پس از غدیرخم برای کسی حجّت و عذری باقی نگذاشت.» «دلائل الإمامَه، ص 122» )     ( فاطمه 1 : ای روح دو صد مسیح محتاج دَمَت زهرایی و خورشید غبار قدمت کی گفته که تو حرم نداری بانو؟ ای وسعت دل‌های شکسته، حَرَمت. (شهادت حضرت زهرا تسلیت باد) )     ( programmer : امام علی (ع):مردم سه گروهند: (1) دانشمندی خدایی، (2) دانش آموزی بر راه رستگاری (3) و پشه های دستخوش باد و طوفان و همیشه سرگردان، که از پی هر جنبنده و هر صدا می روند، و با وزش هر بادی، حرکت می کنند، نه از پرتو دانش، روشنی یافتند، و نه به پناهگاه استواری پناه گرفتند. )     ( programmer : امام علی ع : عاقل ترین مردم کسی است که عواقب کار را بیشتر بنگرد. )     ( programmer : امام علی (ع):دعوت کننده ای که فاقد عمل باشد مانند تیر اندازی است که کمان او زه ندارد. )     ( programmer : امام علی(ع): در فتنه ها همچون بچه شتر باش که نه پشت دارد تا بر آن سوار شوند و نه پستانی که از آن شیر بدوشند )     ( سینا : هزارها سال از هبوط آدم بر سیاره‌ی زمین گذشته است و هنوز نبرد فی ما بین حق و باطل بر پهنه‌ی خاك جریان دارد، اگرچه دیگر دیری است كه شب دیجور ظلم از نیمه گذشته است و فجر اول سر رسیده و صبح نزدیك است. )     ( programmer : فتنه مثل یک مه غلیظ، فضا را نامشخص میکند؛ چراغ مه‌شکن لازم است که همان بصیرت است....(مقام معظم رهبری) )     ( سینا : یاران! شتاب كنید ، قافله در راه است . می گویند كه گناهكاران را نمی پذیرند ؟ آری ، گناهكاران را در این قافله راهی نیست ... اما پشیمانان را می پذیرند )     ( سینا : برای حفظ سلامتی، این دعا را هر صبح و شب بخوانید: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ**اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ. (سه ‌مرتبه) خداوندا، مرا در زره نگهدارنده و قوی خود _ که هر کس را بخواهی در آن قرار می‌دهی _ قرار بده! )     ( فاطمه 1 : ای بهترین بهانه خلقت ظهور کن صحن نگاه چشم مرا پر ز نور کن +++ چشمم به راه ماند بیا و شبی از این پس‌کوچه‌های خاکی قلبم عبور کن +++ آقا بیا و با قدمی گرم و مهربان قلب خراب و سرد مرا گرم شور کن )     ( سینا : دود می خیزد ز خلوتگاه من کس خبر کی یابد از ویرانه ام ؟ با درون سوخته دارم سخن کی به پایان می رسد افسانه ام ؟ )    
مدیریت پیام ها


اگر این اولین بازدید شما از انجمن یاران منتظراست ، میبایست برای استفاده از کلیه امکانات انجمن عضو شوید و یا اگر عضو انجمن می باشید وارد شوید .


انجمن یاران منتظر » ادبیات » شعر » غزل های حسین منزوی



غزل های حسین منزوی

نازنینم رنجش از دیوانگی هایم خطاست عشق را همواره با دیوانگی پیوند هاست شاید اینها امتحان ماست با دستور عشق ورنه هرگز رنجش معشوق را عاشق نخواست چند می گویی که  از من شکوه ها داری به دل ؟ لب که بگشایم مرا  هم با تو چندان  ماجراست عشق را ای یار، با معیار بی دردی مسنج علت عاشق، طبیب من ، ز علت ها جداست #حسین_منزوی
ycg ihd psdk lkc,d


امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد
صفحه 3 از 5 < 1 2 3 4 5 > آخرین »


اطلاعات نویسنده
غزل های حسین منزوی
دوشنبه ۹ امرداد ۱۳۹۶ ۰۳:۲۸ قبل از ظهر نمایش پست [25]
عضو
rating
شماره عضویت : 3449
حالت :
ارسال ها : 166
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 53
اعتبار کاربر : 619
پسند ها : 56
تشکر شده : 43


عضو غایب


برای کینه؟ آه نه! برای عشق من، بمان
برای دوست داشتن، برای خواستن بمان

هر آنچه دوست داشتم، برای من نماند و رفت
امید آخرین اگر تویی، برای من بمان

به سبزه و نسیم و گل، تو درس زیستن بده
بهار باش و باز هم به خاطر چمن بمان

تمامت و کمال را به نام ما رقم زدند
کمال عشق اگر منم، تو هم "تمام زن" بمان

برای آنکه تیشه را به فرق خویش نشکند
امید زیستن شو و برای کوهکن بمان

مزن به نقش خود گمان، ز سرگذشت این و آن
برای دیگران چرا؟ برای خویشتن بمان

#حسین_منزوی


  می پسندم        0 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
غزل های حسین منزوی
دوشنبه ۹ امرداد ۱۳۹۶ ۰۳:۲۹ قبل از ظهر نمایش پست [26]
عضو
rating
شماره عضویت : 3449
حالت :
ارسال ها : 166
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 53
اعتبار کاربر : 619
پسند ها : 56
تشکر شده : 43


عضو غایب


به سینه می زندم سر ، دلی که کرده هوایت
دلــی کــــه کرده هـوای کرشمه‌های صدایت

نه یوسفم ، نه سیاوش ، به نفس کشتن و پرهیز
کـــه آورد دلــــــم ای دوست! تاب وسوسه‌هایت

تو را ز جرگــــه‌ی انبوه خاطرات قدیمی
برون کشیده‌ام و دل نهاده‌ام به صفایت

تو سخت و دیر به دست آمدی مرا و عجب نیست
نمی‌کنــــم اگـــر ای دوست ، سهل و زود ، رهایت

گره بـــــه کار من افتاده است از غم غربت
کجاست چابکی دست‌های عقده‌گشایت؟

به کبر شعر مَبینم کــه تکیه داده به افلاک
به خاکساری دل بین که سر نهاده به پایت

"دلم گرفته برایت" زبان ساده‌ی عشق است
سلیس و ساده بگویم : دلــــــم گرفته برایت !

#حسین_منزوی


  می پسندم        0 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
غزل های حسین منزوی
دوشنبه ۹ امرداد ۱۳۹۶ ۰۳:۳۱ قبل از ظهر نمایش پست [27]
عضو
rating
شماره عضویت : 3449
حالت :
ارسال ها : 166
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 53
اعتبار کاربر : 619
پسند ها : 56
تشکر شده : 43


عضو غایب


دیوانگی زین بیشتر ؟ زین بیشتر ، دیوانه جان
با ما ، سر دیوانگی داری اگر ، دیوانه جان

در اولین دیدار هم بوی جنون آمد ز تو
وقتی نشستی اندکی نزدیک تر دیوانه جان

چون می نشستی پیش من گفتم که اینک خویش من
ای آشنا در چشم من با یک نظر دیوانه جان

گفتیم تا پایان بریم این عشق را با یک سفر
عشقی که هم آغاز شد با یک سفر دیوانه جان

کی داشته است اما جنون در کار خویش از چند و چون
قید سفر دیوانه جان ! قید حضر دیوانه جان

ما وصل را با واژه هایی تازه معنا می کنیم
روزی بیامیزیم اگر با یکدیگر دیوانه جان

تا چاربند عقل را ویران کنی اینگونه شو
دیوانه خود دیوانه دل دیوانه سر دیوانه جان

ای حاصل ضرب جنون در جان جان جان من
دیوانه در دیوانگی دیوانه در دیوانه جان

هم عشق از آنسوی دگر سوی جنونت می کشد
گیرم که عاقل هم شدی زین رهگذر دیوانه جان

یا عقل را نابود کن یا با جنون خود بمیر
در عشق هم یا با سپر یا بر سپر دیوانه جان


#حسین_منزوی


  می پسندم        0 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
غزل های حسین منزوی
دوشنبه ۹ امرداد ۱۳۹۶ ۰۳:۳۳ قبل از ظهر نمایش پست [28]
عضو
rating
شماره عضویت : 3449
حالت :
ارسال ها : 166
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 53
اعتبار کاربر : 619
پسند ها : 56
تشکر شده : 43


عضو غایب


خالی‌ام چون باغ بودا، خالی از نیلوفر‌انش
خالی‌ام چون آسمان شب‌زده بی‌اخترانش
.
خلق، بی‌جان، شهر گورستان و ما در غار پنهان
یأس و تنهایی و من، مانند لوط و دخترانش !
.
پاره پاره مغربم، با من نه خورشیدی نه صبحی
نیمی از آفاقم اما، نیمه‌ی بی‌خاورانش …
.
سرزمین مرگم اینک، برکه‌هایش دیدگانم
وین دل طوفانی‌ام دریای خون بی‌کرانش
.
پیش چشمم شهر را بر سر سیه‌چادر کشیده
روسری‌های عزا از داغدیده، مادرانش
.
عیب از آنان نیست من دل‌مرده‌ام کز هیچ سویی
درنمی‌گیرد مرا افسون شهر و دلبرانش …
.
جنگ‌جوی خسته‌ام بعد از نبردی نابرابر
پیش رویش پشته‌ای از کشته‌ی هم‌سنگرانش
.
دعوی‌ام عشق است و مُعجز، شعر و پاسخ طعن و تهمت
راست چون پیغمبری رو در روی ناباورانش
.
#حسین_منزوی


  می پسندم        0 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
غزل های حسین منزوی
دوشنبه ۹ امرداد ۱۳۹۶ ۰۳:۳۴ قبل از ظهر نمایش پست [29]
عضو
rating
شماره عضویت : 3449
حالت :
ارسال ها : 166
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 53
اعتبار کاربر : 619
پسند ها : 56
تشکر شده : 43


عضو غایب


مرا به باغ و بهاران چه کار دور از تو؟
مرا چه کار به باغ و بهار دور از تو؟

بهار آمده امّا نه سوی من که نسیم
زند به خرمن عمرم، شرار دور از تو

به سرو و گل نگراید دل شکسته ی من
که سر به سینه زند سوگوار دور از تو

هم از بهار مگر عشق، عذر من خواهد
اگر ز گل شده ام، شرمسار دور از تو

به غنچه ماند و لاله، بهار خاطر من
شکفته تنگ دل و داغدار دور از تو

نسیمی از نفست سوی من فرست که باز
گرفته آینه ام را غبار دور از تو

گلم خزان زده آید به دیدگان که بهار
خزانی آمده در این دیار، دور از تو

دلم گرفت، اگر نیستی برم، باری،
کجاست جام می خوش گوار دور از تو؟

چه جای صحبت سال و مه و بهار و خزان؟
که دل گرفته ام از روزگار دور از تو


#حسين_منزوى


  می پسندم        0 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
غزل های حسین منزوی
دوشنبه ۹ امرداد ۱۳۹۶ ۰۳:۳۶ قبل از ظهر نمایش پست [30]
عضو
rating
شماره عضویت : 3449
حالت :
ارسال ها : 166
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 53
اعتبار کاربر : 619
پسند ها : 56
تشکر شده : 43


عضو غایب


شهر،منهای وقتی که هستی، حاصلش برزخ خشک وخالی
جمع آیینه ها ضرب در تو، بی عدد صفر بعد از زلالی

می شود گل در اثنای گلزار، می شود کبک در عین رفتار
می شود آهویی در چمنزار، پای تو ضرب در باغ قالی

هر چه چشم است جز چشم هایت، سایه وار است و خود در نهایت
می کند بر سبیل کنایت،مشق آن چشم های مثالی

ای طلسم عدد ها به نامت،حاصل جزر و مد ها به کامت
وی ورق خورده ی احتشامت،هر چه تقویم فرخنده فالی

چند برگی است دیوان ماهت،دفتر شعرهای سیاهت
ای که هر ناگهان از نگاهت،یک غزل می شود ارتجالی

چشم وا کن که دنیا بشورد،موج در موج دریا بشورد
گیسوان باز کن تا بشورد،شعرم از آن شمیم شمالی

حاصل جمع آب و تن تو، ضرب در وقت تن شستن تو
هر سه منهای پیراهن تو، برکه را کرده حالی به حالی


#حسین_منزوی


  می پسندم        0 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
غزل های حسین منزوی
دوشنبه ۹ امرداد ۱۳۹۶ ۰۳:۳۸ قبل از ظهر نمایش پست [31]
عضو
rating
شماره عضویت : 3449
حالت :
ارسال ها : 166
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 53
اعتبار کاربر : 619
پسند ها : 56
تشکر شده : 43


عضو غایب


چرا صبح مرا زندانی ِ پیراهنت داری؟
تو که خورشید را، چون خون جاری در تنت داری

لبت را غنچه کن، پر ده به سویم به نفس هایت
همه گلبرک هایی را که روی ناخنت داری

خمار و سردم، آری، در رگم همواره جاری کن
شراب و آفتابی را که در بوسیدنت داری

برایم با مژه، پیراهن بختی بدوز، اکنون
تو که تار نخ از گیسوی خود، در سوزنت داری

همه دنیای من عشق است و دنیای عزیزم را
اگر ویران کنی، خون مرا، بر گردنت داری

#حسین_منزوی


  می پسندم        0 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
غزل های حسین منزوی
دوشنبه ۹ امرداد ۱۳۹۶ ۰۳:۳۹ قبل از ظهر نمایش پست [32]
عضو
rating
شماره عضویت : 3449
حالت :
ارسال ها : 166
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 53
اعتبار کاربر : 619
پسند ها : 56
تشکر شده : 43


عضو غایب


به غیر از آیینه کس روبروی بستر نیست
و چشم آینه جز ما به سوی دیگر نیست

 
چنان در آینه خورده گره تنم به تنت
که خود تمیز تو و من ز هم میسر نیست

هزار بار کتاب تن تو را خواندم
هنوز فصلی از آن کهنه و مکرر نیست

برای تو همه از خوبی تو می گوید
اگرچه آینه چون شاعرت سخنور نیست

ولی از آینه چیزی مپرس از من پرس 
که او به راز تنت از من آشنا تر نیست

تن تو بوی خود افشانده در تمام اتاق
وگرنه هیچ گلی این چنین معطر نیست

به انتهای جهان می رسیم در خلائی
که جز نفس نفس آنجا صدای دیگر نیست

خوشا رسیدن با هم که حالتی خوشتر 
ز حالت تو در آن لحظه های آخر نیست

#حسین_منزوی


  می پسندم        0 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
غزل های حسین منزوی
دوشنبه ۹ امرداد ۱۳۹۶ ۰۳:۴۰ قبل از ظهر نمایش پست [33]
عضو
rating
شماره عضویت : 3449
حالت :
ارسال ها : 166
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 53
اعتبار کاربر : 619
پسند ها : 56
تشکر شده : 43


عضو غایب


من از تو، سرو عزیزم، ثمر نمی خواهم
که غیر سایه ای از تو، به سر نمی خواهم

بخیل نیستم اما برای هیچ درخت
اگر تو سبز نباشی، ثمر نمی خواهم

به جز تو جای دگر، آشیان گزیند اگر
برای مرغ دلم، بال و پر نمی خواهم...

مرا به بوی خوشت جان ببخش و زنده بدار
که از تو چیزی ازین بیشتر نمی خواهم

اگر چه وسوسه ی دیدنت همیشگی است
_که هیچ وسوسه را این قدر نمی خواهم_

دلم به دلهره می لرزد از تماشایت
که بر تن و سر و دستت، تبر نمی خواهم...

#حسین_منزوی


  می پسندم        0 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
غزل های حسین منزوی
دوشنبه ۹ امرداد ۱۳۹۶ ۰۳:۴۲ قبل از ظهر نمایش پست [34]
عضو
rating
شماره عضویت : 3449
حالت :
ارسال ها : 166
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 53
اعتبار کاربر : 619
پسند ها : 56
تشکر شده : 43


عضو غایب


سفر به خیر گل من! که می روی با باد
ز دیده می روی اما نمی روی از یاد

کدام دشت و دمن؟ یا کدام باغ و چمن؟
کجاست مقصدت ای گل؟ کجاست مقصد باد؟

مباد بیم خزانت که هر کجا گذری
هزار باغ به شکرانه ی تو خواهد زاد

خزان عمر مرا داشت در نظر دستی
که بر بهار تو نقش گل و شکوفه نهاد

تمام خلوت خود را اگر نباشی تو
به یاد سرخ ترین لحظه ی تو خواهم داد    

تو هم به یاد من او را ببوس اگر گذرت
به مرغ خسته ی تنها نشسته ای افتاد

غم "چه می شود؟" از دل بران که هر دو عنان
سپرده ایم به تقدیر "هر چه بادا باد"

بیایم از پی تو ، گردباد اگر نبرد
مرا به همره خود، سوی نا کجا آباد

#حسین_منزوی


  می پسندم        0 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
غزل های حسین منزوی
دوشنبه ۹ امرداد ۱۳۹۶ ۰۳:۴۳ قبل از ظهر نمایش پست [35]
عضو
rating
شماره عضویت : 3449
حالت :
ارسال ها : 166
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 53
اعتبار کاربر : 619
پسند ها : 56
تشکر شده : 43


عضو غایب


ﺑﯽ‌تو ﺑﻪ ﺳﺎﻣﺎﻥ ﻧﺮﺳﻢ، ﺍﯼ ﺳﺮ ﻭ ﺳﺎﻣﺎﻥ ﻫﻤﻪ ﺗﻮ
ﺍﯼ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﻩ ﻫﻤﻪ ﻣﻦ، ﺍﯼ ﺑﻪ ﺗﻨﻢ ﺟﺎﻥ ﻫﻤﻪ ﺗﻮ

ﻣﻦ ﻫﻤﻪ ﺗﻮ، ﺗﻮ ﻫﻤﻪ ﺗﻮ، ﺍﻭ ﻫﻤﻪ ﺗﻮ، ﻣﺎ ﻫﻤﻪ ﺗﻮ
ﻫﺮ ﮐﻪ ﻭ ﻫﺮﮐﺲ ﻫﻤﻪ ﺗﻮ، ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺗﻮ، ﺁﻥ ﻫﻤﻪ ﺗﻮ

ﻣﻦ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﺭﯾﺎﺵ ﺯﺩﻡ ﺗﺎ ﭼﻪ ﮐﻨﯽ ﺑﺎ ﺩﻝ ﻣﻦ
ﺗﺨﺘﻪ ﺗﻮ ﻭ ﻭﺭﻃﻪ ﺗﻮ ﻭ ﺳﺎﺣﻞ ﻭ ﺗﻮﻓﺎﻥ ﻫﻤﻪ ﺗﻮ

ﺍﯼ ﻫﻤﻪ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﺯ ﺗﻮ ﻭ ﻣﺴﺘﯽ ﻣﺴﺘﺎﻥ ﺯ ﺗﻮ ﻫﻢ
ﺭﻣﺰ ﻣﯿﺴﺘﺎﻥ ﻫﻤﻪ ﺗﻮ ﺭﺍﺯ ﻧﯿﺴﺘﺎﻥ ﻫﻤﻪ ﺗﻮ

ﺷﻮﺭ ﺗﻮ، ﺁﻭﺍﺯ ﺗﻮﯾﯽ، ﺑﻠﺦ ﺗﻮ، ﺷﯿﺮﺍﺯ ﺗﻮﯾﯽ
ﺟﺎﺫﺑﻪﯼ ﺷﻌﺮ ﺗﻮ ﻭ ﺟﻮﻫﺮ ﻋﺮﻓﺎﻥ ﻫﻤﻪ ﺗﻮ

ﻫﻤّﺘﯽ ﺍﯼ ﺩﻭﺳﺖ! ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﺍﻧﻪ ﺯ ﺧﻮﺩ ﺳﺮ ﺑﮑﺸﺪ
ﺍﯼ ﻫﻤﻪ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺗﻮ ﻭ ﺧﺎﮎ ﺗﻮ، ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻫﻤﻪ ﺗﻮ

ﺗﺎ ﺑﻪ ﮐﺠﺎﯾﻢ ﺑﺮﯼ ﺍﯼ ﺟﺬﺑﻪﯼ ﺧﻮﻥ! ﺫﻭﻕ ﺟﻨﻮﻥ!
ﺳﻠﺴﻠﻪ ﺑﺮ ﺟﺎﻥ ﻫﻤﻪ ﻣﻦ، ﺳﻠﺴﻠﻪ ﺟﻨﺒﺎﻥ ﻫﻤﻪ ﺗﻮ

#حسین_منزوی


  می پسندم        0 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
غزل های حسین منزوی
دوشنبه ۹ امرداد ۱۳۹۶ ۰۳:۴۵ قبل از ظهر نمایش پست [36]
عضو
rating
شماره عضویت : 3449
حالت :
ارسال ها : 166
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 53
اعتبار کاربر : 619
پسند ها : 56
تشکر شده : 43


عضو غایب


چو در مقام پذیرش خوش است خاموشی
به بوی واقعه، زنهار تا که نخروشی

چه می‌تنی؟ که همه شرح ماجرا، این است
دمی خروش و سپس تا همیشه خاموشی

دریغ از آن‌که به بیداریِ حقیقی ما،
امان نمی‌دهد این خواب‌های خرگوشی

فراغ و عمر؟ نه! حاشا که رخ دهد، حاشا!
میان جیوه و آب، اتفاق همْ‌جوشی



زمان که در رسد ای گل! تو نیز خواهی رفت
چه حاجت است به پیش از زمان کفن‌پوشی؟

به خاک ریشه مکن، چون درخت -حتی سرو-
نسیم باش که خوش باد، خانه بر دوشی



برای آن‌که جهان را به جلوه برتابی
به‌ناگزیر همان هستی و فراموشی

همان فریب قدیمی: سراب خوش باشی
همان مسکّن دیرینه! سکر خوش‌نوشی


هدف چو رفتن از این‌جاست، هر دو یکسان‌اند
سفر به شیوه‌ی فرهادی و سیاووشی



مسافران، همه از خاک، خیمه بر چینند
که خواند قافله، خیام را به چاووشی

#حسین_منزوی


  می پسندم        0 
گزارش پست !


امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد
صفحه 3 از 5 < 1 2 3 4 5 > آخرین »



برچسب ها
غزل ، های ، حسین ، منزوی ،

« غزل های فاضل نظری | خدا در کل خدا »

 











انجمن یاران منتظر

چت روم یاران منتظر

چت روم و انجمن مذهبی امام زمان



هم اکنون 04:42 بعداز ظهر