آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
شنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۲ ۰۹:۲۳ قبل از ظهر
|
|||||
بانو
شماره عضویت :
106
حالت :
ارسال ها :
2493
محل سکونت : :
جهرم
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
428
دعوت شدگان :
7
اعتبار کاربر :
8183
پسند ها :
1684
تشکر شده : 2732
|
نگاه۱:به نمای مجلل خانه خیره شده بود و داشتن چنین خانه ای را آرزو می كرد در باز شد كه زنی كه كودش را گرفته بود از خانه بیرون آمد . وقتی عصای سفید در دست كودك دید یاد چشمان مشكی كودك خود افتاد و خدا را شكر كرد .
نگاه۲:بعد از هر نماز صد بار می گفت:یا لیتنا كنا معكم فنفوز فوزا عظیما. نگاه۳:چكش برگشت خورده بود . طلبكار با مأمور درب خانه آمد و صدایش را بلند كرد ،بی تاب شد و فریاد زد ای خدا!به دادم برس !كجایی!ندایی در درونش پاسخ داد:توكجایی! می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||||
|
اطلاعات نویسنده |
خودش فهمید كه صد مرده حلاج نیست
شنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۲ ۰۹:۲۶ قبل از ظهر
[1]
|
|||
خیلی خیلی قشنگ بود ممنون حرف نداشت می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
برچسب ها
|
خودش ، فهمید ، كه ، صد ، مرده ، حلاج ، نیست ، |
|