آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
پنجشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۲ ۰۸:۳۱ قبل از ظهر
|
|||||
بسم رب الشهدا والصدیقین
دو شهید از گلزار اردبیل
استان اردبیل مانند استانهای همجوارش تبریز و ارومیه نقش مهمی در اعزام رزمنده به جبههها داشته است. به گفته سید ودود سید شنوا مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان اردبیل این استان 3 هزار و 400 شهید، 11 هزار و 192 جانباز و همچنین 750 آزاده دارد که از تعداد شهدای یادشده یک هزار و 700 شهید مربوط به مرکز استان و روستاهای تابعه آن است. در ادامه نگاهی گذرا به دو شهید این استان میاندازیم که زندگی و شهادتشان ماجرایی خواندنی دارد.
![]()
شهید میرمحمود بنیهاشم یکی از شهدای دفاع مقدس است که بعد از شهادت اتفاقی باورنکردنی برای او رخ میدهد. شهید بنیهاشم متولد سال 1337 و از اهالی مشکینشهر بود که در سال 66 سردشت به شهادت میرسد. محمود زاده از فرماندهان شهید لشکر 31 عاشورا بود و مقام فرمانده گردان شهید علی اصغر را به عهده داشت. شباهت نام بین گردانی که در آن حضور داشته و نحوه شهادتش وجود دارد. همرزمان و دوستان او میگویند محمود یک پسر هفت یا هشت ساله داشت. زمان جنگ و در روزهایی که پدر در جبهه حضور داشته این فرزند که جثه کوچکی هم داشته دلتنگ پدر میشود و میخواهد پدر خود را در جبهه ببیند. عمو و بعضی از بستگان شهید پسر در ستاد پشتیبانی جنگ فعالیت میکردند و قرار میشود بعضی اقلام و امکانات مورد نظر را برای رزمندگان همراه خود ببرند. این فرزند به عمویش اصرار فراوان میکند تا او را همراه خود برای دیدن پدرش ببرند. پسر شهید بنیهاشم با اصرارهای فراوان همراه بستگان خود به جبهه میرود تا هم اقلام و کمکهای مردمی را به رزمندگان برساند هم پدرش را بعد از مدتها ببیند. دوستان شهید بنیهاشم تعریف میکنند وقتی به آنجا رسیدیم محمود با دیدن ما بسیار خوشحال شد و در مقر گردان به استقبالمان آمد. هنگامی که او پسرش را میبیند خوشحالیاش دو چندان میشود و پسرش را در آغوش میگیرد. همان موقع عملیاتی پیش میآید و قرار میشود محمود بنیهاشم به عملیات برود. شهید بنیهاشم برای اعزام به عملیات آماده میشوند و هنوز آشنایان و بستگانش در مقر گردان حضور دارند. به دلیل وضعیت جنگی و موقعیت خطرناکی که پیش آمده به آنها دستور میدهند که همانجا بمانند و جایی نروند.
آقا دیگر روضه حضرت قاسم را نخوانید!
![]() آقا هم رو به سرتیم محافظانش میکند و میگوید: تماس بگیرید و بگویید فلانی گفت این مرحمت رفیق ما است، هر کاری دارد راه بیندازد، هر کجا هم خودش خواست ببریدش، بعد هم یک ترتیبی بدهید برایش ماشین بگیرند تا برگردد اردبیل نتیجه را هم به من بگویید.
مرحمت سال 1349 به دنیا میآید و اسفندماه سال 1363 به شهادت میرسد. هنگام شهادت او حتی 14 ساله هم نشده است و با این سن کم سابقه یک سال و نیم رزمندگی دارد. بخش فرهنگ پایداری تبیان خدایا ما را قدردان خون شهدا قرار بده
شادی روح مطهر این شهیدان بزرگوار وهمه شهدای گرانقدر
از صدر اسلام تا به امروز صلوات
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم
واحشرنا معهم واهلک اعدائهم اجمعین
می پسندم 1 0 1 ![]() تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||||
![]() ![]() |
|
اطلاعات نویسنده |
![]()
یکشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۲ ۰۴:۴۱ بعد از ظهر
![]() |
|||
-یه لحظه حس کردم یکی ازم سئوال میکنه علی!میخوای شهیدبشی؟
یه لحظه تردیدکردم شهیدبشم یامجروح،طوری که بازم بیام.
خیلی نگذشت که مجروح شدم.... همینطورگریه میکردومیگفت:"میخوام این بارمطمئن جواب بدم"
سرش راگذاشتم روی زانوم.تیرخورده بودبه قلبش.خون ازسینه اش میجوشید.زل زده
ویرایش ارسال توسط : سینا24
در تاریخ : یکشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۲ ۰۴:۴۲ بعد از ظهر می پسندم 1 0 1 ![]() تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
![]() ![]() |
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
برچسب ها
|
دو ، شهید ، از ، گلزار ، اردبیل ، پیکر ، پدر ، در ، آغوش ، پسر ، |
|