آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
جمعه ۱۵ فروردین ۱۳۹۳ ۱۰:۰۱ بعد از ظهر
|
|||||||
بانو
![]()
شماره عضویت :
499
حالت :
![]()
ارسال ها :
4733
محل سکونت : :
حریم قدس
جنسیت :
![]()
تعداد بازدیدکنندگان :
1108
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
74582
پسند ها :
4202
تشکر شده : 5426
|
همسر شهيد دكتر احمد رحيمی؛ ساكن مشهد مقدس میگوید: پس از مدتها در رويايي شيرين ديدم: درون قطار به همراه دخترم؛ آسيه نشستهام. بيرون پنجره سيدی سبزپوش بود كه نور بر صورتش احاطه داشت، او مرا محو خود كرده بود. با اشارهی كسي كه در كنارش ايستاده بودم، نگاهم را از آن سيد برداشتم. خدا میداند چقدر از ديدنش خوشحال شدم. او كسي جز احمد نبود. به من اشاره كرد و با صدايي رسا گفت: ناراحت نباش، من دارم میآیم.
می پسندم 1 0 1 ![]() تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||||||
![]() ![]() |
|
اطلاعات نویسنده |
![]()
جمعه ۱۵ فروردین ۱۳۹۳ ۱۱:۳۹ بعد از ظهر
![]() |
|||
می پسندم 6 0 6 ![]() تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
![]() ![]() |
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
برچسب ها
|
در ، آخرین ، لحظات ، شهادت ، چه ، کسانی ، کنارش ، بودند؟ ، |
|