انجمن یاران منتظر

ختم قرآن



آخرین ارسال ها
پروژه کرونا(COVID 19) ..:||:.. لیست برنامه ختم قرآن یاران منتظر ..:||:.. Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ سفره هفت سین امسال اعضای انجمن یاران منتظر Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ..:||:.. تا حالا به لحظه تحویل سال 1450 فکر کردید!!؟؟ ..:||:.. Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ سفره هفت سین سال 1395 اعضای انجمن یاران منتظر Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ..:||:.. اگر بفهمید بیشتر از یک هفته دیگر زنده نیستید، چی کار می کنید؟! ..:||:.. **متن روز پدر و روز مرد** ..:||:.. الان چتونه؟ ..:||:.. 🔻هدیه‌ تحقیرآمیز کِندی ..:||:.. ღ ღ ღتبریک ازدواج به دوست خوبم هستی2013 جان عزیز ღ ღ ღ ..:||:..

نوار پیام ها
( یسنا : ▪️خــداحافظ مُــــحَرَّم 😭 نمى دانم سال دیگر دوباره تو را خواهم دید یا نه؟!... 🖤اما اگر وزیدى و از سَرِ کوى من گذشتى، سلامَم را به اربابم برسان... ◾️ بگو همیشه برایَت مشکى به تَن مى کرد و دوست داشت نامَش با نام تو عجین شود!... ◾️بگو گرچه جوانى مى کرد، اما به سَرِ سوزنى ارادتش هم که شده، تو را از تَهِ دل دوست داشت... ◼️با چاى روضه تو و نذری ات، صفا مى کرد و سَرَش درد مى کرد براى نوکرى... 🏴 مُحَرَّم جان؛ تو را به خدا مى سپارم... و دلم شور مى زند براى \"صَفر\"ى که دارد از \"سَفَر\" مى رسد... # )     ( سینا : حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها): «ما جَعَلَ اللّه ُ بَعدَ غَدیرِخُمٍّ مِن حُجَّةٍ و لاعُذرٍ؛ خداوند پس از غدیرخم برای کسی حجّت و عذری باقی نگذاشت.» «دلائل الإمامَه، ص 122» )     ( فاطمه 1 : ای روح دو صد مسیح محتاج دَمَت زهرایی و خورشید غبار قدمت کی گفته که تو حرم نداری بانو؟ ای وسعت دل‌های شکسته، حَرَمت. (شهادت حضرت زهرا تسلیت باد) )     ( programmer : امام علی (ع):مردم سه گروهند: (1) دانشمندی خدایی، (2) دانش آموزی بر راه رستگاری (3) و پشه های دستخوش باد و طوفان و همیشه سرگردان، که از پی هر جنبنده و هر صدا می روند، و با وزش هر بادی، حرکت می کنند، نه از پرتو دانش، روشنی یافتند، و نه به پناهگاه استواری پناه گرفتند. )     ( programmer : امام علی ع : عاقل ترین مردم کسی است که عواقب کار را بیشتر بنگرد. )     ( programmer : امام علی (ع):دعوت کننده ای که فاقد عمل باشد مانند تیر اندازی است که کمان او زه ندارد. )     ( programmer : امام علی(ع): در فتنه ها همچون بچه شتر باش که نه پشت دارد تا بر آن سوار شوند و نه پستانی که از آن شیر بدوشند )     ( سینا : هزارها سال از هبوط آدم بر سیاره‌ی زمین گذشته است و هنوز نبرد فی ما بین حق و باطل بر پهنه‌ی خاك جریان دارد، اگرچه دیگر دیری است كه شب دیجور ظلم از نیمه گذشته است و فجر اول سر رسیده و صبح نزدیك است. )     ( programmer : فتنه مثل یک مه غلیظ، فضا را نامشخص میکند؛ چراغ مه‌شکن لازم است که همان بصیرت است....(مقام معظم رهبری) )     ( سینا : یاران! شتاب كنید ، قافله در راه است . می گویند كه گناهكاران را نمی پذیرند ؟ آری ، گناهكاران را در این قافله راهی نیست ... اما پشیمانان را می پذیرند )     ( سینا : برای حفظ سلامتی، این دعا را هر صبح و شب بخوانید: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ**اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ. (سه ‌مرتبه) خداوندا، مرا در زره نگهدارنده و قوی خود _ که هر کس را بخواهی در آن قرار می‌دهی _ قرار بده! )     ( فاطمه 1 : ای بهترین بهانه خلقت ظهور کن صحن نگاه چشم مرا پر ز نور کن +++ چشمم به راه ماند بیا و شبی از این پس‌کوچه‌های خاکی قلبم عبور کن +++ آقا بیا و با قدمی گرم و مهربان قلب خراب و سرد مرا گرم شور کن )     ( سینا : دود می خیزد ز خلوتگاه من کس خبر کی یابد از ویرانه ام ؟ با درون سوخته دارم سخن کی به پایان می رسد افسانه ام ؟ )    
مدیریت پیام ها


اگر این اولین بازدید شما از انجمن یاران منتظراست ، میبایست برای استفاده از کلیه امکانات انجمن عضو شوید و یا اگر عضو انجمن می باشید وارد شوید .


انجمن یاران منتظر » وقایع التفاقیه » دلنوشته های واقعی و خاطرات اعضاء یاران » خاطره واقعی از خودم ((((حتما بخونید)))))))))



خاطره واقعی از خودم ((((حتما بخونید)))))))))

سلام دوستان امروز اومدم خاطره روز جمعه 24 مرداد را براتون بگم مامان و بابام داشتند میرفتن خونه ی عزیزم به مامانم گفتم منم بیام اول مامانم مخالفت کرد ولی من با داداشم بالاخره رفیتم تا سوار ماشین شدیم هنوز به خیابان اصلی نرسیده بودیم من احساس کردم ی چیزی داره تو بدنم راه میره تا فهمیدم سریع مانتو تکوندم که ناگهان . .. .... ..... ..... دیدم که ی سوسک  روی دستمه داره راه میره از قضا من از سوسک میترسیدم بخاطر همین سریع پرتش کردم توی ماشین داداشمم هم که از من ترسوتر جرات نداشت ی سوسک را بکشه درست مثله خودم بدبختی سوسکه زیر پا ما انقدر راه رفت که اخرش
ohxvi ,hrud hc o,nl ((((pjlh fo,kdn)))))))))


امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد
صفحه 1 از 2 < 1 2 > آخرین »


اطلاعات نویسنده
شنبه ۲۵ امرداد ۱۳۹۳ ۰۴:۳۶ بعد از ظهر
ناظر بخش زبان
rating
شماره عضویت : 947
حالت :
ارسال ها : 1759
محل سکونت : : tehran
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 473
دعوت شدگان : 6
اعتبار کاربر : 13181
پسند ها : 1464
محل سکونت : tehran.jpg
حالت من :  Khoshhal.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (1).jpg
تشکر شده : 1601


مدال ها:3
مدال 2 سالگی عضویت
مدال 2 سالگی عضویت
مدال صندلی داغ
مدال صندلی داغ
کاربران برتر
کاربران برتر

|


سلام دوستان
امروز اومدم خاطره روز جمعه 24 مرداد را براتون بگم
مامان و بابام داشتند میرفتن خونه ی عزیزم
به مامانم گفتم منم بیام
اول مامانم مخالفت کرد ولی
من با داداشم بالاخره رفیتم
تا سوار ماشین شدیم
هنوز به خیابان اصلی نرسیده بودیم
من احساس کردم ی چیزی داره تو بدنم راه میره
تا فهمیدم سریع مانتو تکوندم
که ناگهان
.
..
....
.....
.....
دیدم که ی سوسک
 روی دستمه داره راه میره
از قضا
من از سوسک میترسیدم
بخاطر همین سریع
پرتش کردم توی ماشین
داداشمم هم که از من ترسوتر
جرات نداشت ی سوسک را بکشه
درست مثله خودم
بدبختی سوسکه زیر پا ما انقدر راه رفت که
اخرش به لطف
بابام
این سوسکه را بیرون انداختیم
و بالاخره این موضوع حل شد
والسلام
نکته اخلاقی
1. هیچوقت مانتو را روی زمین نندازین که سوسک توش بره
2.همیشه ترسو نباشید
3.سعی کنید برادرتان
به نظرتون این خاطره جالب بوده یا نه؟
خواهشا این چند تا کارو بکنید تا بفهمم که خوندید و براتون جالب بوده
 

1= تشکر کنید
2= بپسندید کنید
3= اعتبار بدهید

4= حتما حتما حتما نظر بدهید چون خیلی دوست دارم نظرتون در باره این خاطره بشنوم


















  می پسندم 9     0  9 
 
 
تعداد پسند های ( 9 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر


    * پاسخ با بیشترین پسند
  1. پسندها :2 برای اطلاع از پاسخ با بیشترین پسند ،دراین موضوع کلیک کنید
  2. پسندها :2 برای اطلاع از پاسخ با بیشترین پسند ،دراین موضوع کلیک کنید
  3. پسندها :1 برای اطلاع از پاسخ با بیشترین پسند ،دراین موضوع کلیک کنید
  4. پسندها :1 برای اطلاع از پاسخ با بیشترین پسند ،دراین موضوع کلیک کنید

















امضای کاربر : mohadeseh
هر عشقـــــــ بے مجوز حَســـــڹ و حُسیـــن خطاستـــ

**یــــا زهـــــــــرا**


 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
خاطره واقعی از خودم ((((حتما بخونید)))))))))
شنبه ۲۵ امرداد ۱۳۹۳ ۰۴:۳۹ بعد از ظهر نمایش پست [1]
عضو
rating
شماره عضویت : 371
حالت :
ارسال ها : 831
محل سکونت : : اصفهان
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 223
دعوت شدگان : 1
هشدارها : 1
اعتبار کاربر : 6586
پسند ها : 1229
حالت من :  Konjkav.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/10.jpg
تشکر شده : 656
وبسایت من : وبسایت من



قشنگ بود ولی کوتاه ......یکم طولانی تر بود عالی می شد



  می پسندم 2     0  2 
 
 
تعداد پسند های ( 2 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : abbas.isfahan
امضا ندارم انگشت بزنم قبوله ؟!؟!؟

گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
خاطره واقعی از خودم ((((حتما بخونید)))))))))
شنبه ۲۵ امرداد ۱۳۹۳ ۰۵:۲۳ بعد از ظهر نمایش پست [2]
عضو
rating
شماره عضویت : 1146
حالت :
ارسال ها : 139
محل سکونت : : زیرعرش الهی
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 79
اعتبار کاربر : 1825
پسند ها : 189
حالت من :  Khoonsard.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (9).jpg
تشکر شده : 244
وبسایت من : وبسایت من





  می پسندم 2     0  2 
 
 
تعداد پسند های ( 2 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : سردارهور


 



گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
خاطره واقعی از خودم ((((حتما بخونید)))))))))
شنبه ۲۵ امرداد ۱۳۹۳ ۰۶:۳۵ بعد از ظهر نمایش پست [3]
بانو
rating
شماره عضویت : 530
حالت :
ارسال ها : 470
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 396
اعتبار کاربر : 2647
پسند ها : 488
حالت من :  Khaste.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (21).jpg
تشکر شده : 137



این چه خاطره ای بود اخه؟من به جای تو سکته کردم
ولی نکات اخلاقیت خوب بود
ممنون


  می پسندم 1     0  1 
 
 
تعداد پسند های ( 1 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : ترنم باران68
دلم خواب میخواهد
آنقدر عمیق
که صبح فردا
عکسم را قاب کنند...
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
خاطره واقعی از خودم ((((حتما بخونید)))))))))
یکشنبه ۲۶ امرداد ۱۳۹۳ ۱۲:۰۳ قبل از ظهر نمایش پست [4]
آقایون انجمن
rating
شماره عضویت : 940
حالت :
ارسال ها : 583
محل سکونت : : یه جای خوب
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 269
اعتبار کاربر : 4149
پسند ها : 540
محل سکونت : mashhad.jpg
حالت من :  Mokhlesim.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (28).jpg
تشکر شده : 545
وبسایت من : وبسایت من



سلام قشنگ بود ولی ÷ر وبیال میدادین خیلی بهتر میشد خاطره ی پونه خانومو بخونین کمک میکنن بهتون تو خاطره نویسی


  می پسندم 1     0  1 
 
 
تعداد پسند های ( 1 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : میثاق واقعی


روی ok کلیک کنین ببینین چی میشه
 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
خاطره واقعی از خودم ((((حتما بخونید)))))))))
سه شنبه ۲۸ امرداد ۱۳۹۳ ۰۸:۵۳ قبل از ظهر نمایش پست [5]
عضو
rating
شماره عضویت : 1245
حالت :
ارسال ها : 864
محل سکونت : : (: زیر پرو بال خدای مهربونم :)
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 184
دعوت شدگان : 3
اعتبار کاربر : 7995
پسند ها : 696
محل سکونت : mashhad.jpg
حالت من :  Konjkav.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (26).jpg
تشکر شده : 337



یه خاطره تلخو برام زنده کردین
منم همین شرایطو داشتم ولی با یک ملخ
ممنونم



  می پسندم 2     0  2 
 
 
تعداد پسند های ( 2 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : سعید313
اگر توانایی تولید مطالب دینی و مهدوی را نداریم
توزیع که میتوانیم بکنیم

www.masaf.ir
 
 
 
 
 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
خاطره واقعی از خودم ((((حتما بخونید)))))))))
سه شنبه ۲۸ امرداد ۱۳۹۳ ۱۱:۰۵ قبل از ظهر نمایش پست [6]
عضو
rating
شماره عضویت : 431
حالت :
ارسال ها : 2349
محل سکونت : : یکی از روستا های خراسان رضوی تا مشهد 3ساعت راه هست
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 528
دعوت شدگان : 2
اعتبار کاربر : 25093
پسند ها : 1627
حالت من :  Khoshhal.gif
تشکر شده : 3862
وبسایت من : وبسایت من




آقا سعید از ملخ میترسی ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟

ملخ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟

ملخ ؟ ؟ ؟

ملخ که ترس نداره


اگه مثله محدثه خانم سروکارت با سوسک بیوفته چیکار میکنی ؟ ؟ ؟ ؟

من عاشق ملخ هستم اون زمان ها که  بچه شری بودم ، ملخ ها رو میگرفتم ،  یه نخ به پاشون میبستم ((همون پایی که مثله اره دندونه داره خخخ)) بعد ولشون میکردم تا جای که میتونست فرار میکرد باز نخ رو میکشیدم میومد پیش خودم  خخخخ، اخرش هم ملخ های رو میدادم به جوجه هام ، جوجه اینقد ملخ دوست داره ! مثله آدم که کباب و جیگر خیلی دوست داره جوجه هم کباب  و جیگرملخ رو دوست داره خخخ



  می پسندم 2     0  2 
 
 
تعداد پسند های ( 2 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : احسان فقط خدا
سربازم

سرباز ارتش جمهوری اسلامی ایران

آموزشی 08 خاش


سخنی از من سرباز: قدر امنیت قدر آبی که می خوریم قدر ظرف غذایمان قدر راحتی خواب شب ،  قدر مراسمات شب نشینی و اعیاد و شهادت ها ، قدر خیلی چیزهای حتی ساده  را بدانیم حتی قدر اینکه راحت نشسته ایم و میتوانیم بدون ترسی حرف بزنیم حرف های روزانه، قدر بدانیم و شاکر.....

زنده باد کسانی که در مناطق محروم برای آسایش مردم عزیز ایران به دور از آسایش  و رفاه زندگی میکنن

زنده باد کشور همیشه سرافراز ایـــــــران



 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
خاطره واقعی از خودم ((((حتما بخونید)))))))))
دوشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۳ ۰۳:۵۲ بعد از ظهر نمایش پست [7]
بانو
rating
شماره عضویت : 1838
حالت :
ارسال ها : 54
محل سکونت : : ایران
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 25
اعتبار کاربر : 375
پسند ها : 14
حالت من :  Ashegh.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/01.jpg
تشکر شده : 111
وبسایت من : وبسایت من



وااااااای من خواهرم 8 سالشه مث چی سوسکو میکشه ... اون وقت من از پروانه هم می ترسم(خخخخخخخخخخخ)


  می پسندم        0 
















امضای کاربر : محب ولایت313
آیت الله بهجت :
دعای فرج دوای درد های ماست ؛ اگر برای فرج دعا می کنید ، نشانه آن است که هنوز ایمانتان پابرجاست !


 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
خاطره واقعی از خودم ((((حتما بخونید)))))))))
دوشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۳ ۰۴:۱۲ بعد از ظهر نمایش پست [8]
عضو
rating
شماره عضویت : 1851
حالت :
ارسال ها : 27
محل سکونت : : فولادشهر
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 21
اعتبار کاربر : 111
پسند ها : 0
حالت من :  Movafegham.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (28).jpg
تشکر شده : 50
وبسایت من : وبسایت من


عضو غایب


منم    .... ولی خاطرم  با مارمولک ،وسط جلسه قران....


  می پسندم        0 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
خاطره واقعی از خودم ((((حتما بخونید)))))))))
یکشنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۴ ۱۲:۱۵ بعد از ظهر نمایش پست [9]
بانو
rating
شماره عضویت : 1883
حالت :
ارسال ها : 1670
محل سکونت : : خیلیا می دونن کجام...
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 173
دعوت شدگان : 9
اعتبار کاربر : 23379
پسند ها : 1359
حالت من :  ShadOsarhal.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/09.jpg
تشکر شده : 2161



من از مار فقط می ترسم
خودم از 100تامرد مردترم




  می پسندم        0 
















امضای کاربر : سولماز19


اللهم عجل لولیک الفرج
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
خاطره واقعی از خودم ((((حتما بخونید)))))))))
یکشنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۴ ۱۲:۲۰ بعد از ظهر نمایش پست [10]
بانو
rating
شماره عضویت : 1071
حالت :
ارسال ها : 805
محل سکونت : : شیراز
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 135
اعتبار کاربر : 13569
پسند ها : 589
حالت من :  Sepasgozar.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/01.jpg
تشکر شده : 708



نوشته شده توسط : احسان فقط خدا »

آقا سعید از ملخ میترسی ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟

ملخ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟

ملخ ؟ ؟ ؟

ملخ که ترس نداره


اگه مثله محدثه خانم سروکارت با سوسک بیوفته چیکار میکنی ؟ ؟ ؟ ؟

من عاشق ملخ هستم اون زمان ها که  بچه شری بودم ، ملخ ها رو میگرفتم ،  یه نخ به پاشون میبستم ((همون پایی که مثله اره دندونه داره خخخ)) بعد ولشون میکردم تا جای که میتونست فرار میکرد باز نخ رو میکشیدم میومد پیش خودم  خخخخ، اخرش هم ملخ های رو میدادم به جوجه هام ، جوجه اینقد ملخ دوست داره ! مثله آدم که کباب و جیگر خیلی دوست داره جوجه هم کباب  و جیگرملخ رو دوست داره خخخ


منم دقیقا این کارارو میکردم اما با سنجاقک ن ملخ!


  می پسندم        0 
















امضای کاربر : دختر چادری
اینم رفیق شهید منه 
دوسش دارم یه عالمههههههههههههه
هرچی بگم بازم کمهههههههههه


گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
خاطره واقعی از خودم ((((حتما بخونید)))))))))
یکشنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۴ ۱۲:۲۱ بعد از ظهر نمایش پست [11]
بانو
rating
شماره عضویت : 1071
حالت :
ارسال ها : 805
محل سکونت : : شیراز
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 135
اعتبار کاربر : 13569
پسند ها : 589
حالت من :  Sepasgozar.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/01.jpg
تشکر شده : 708



نوشته شده توسط : احسان فقط خدا »

آقا سعید از ملخ میترسی ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟

ملخ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟

ملخ ؟ ؟ ؟

ملخ که ترس نداره


اگه مثله محدثه خانم سروکارت با سوسک بیوفته چیکار میکنی ؟ ؟ ؟ ؟

من عاشق ملخ هستم اون زمان ها که  بچه شری بودم ، ملخ ها رو میگرفتم ،  یه نخ به پاشون میبستم ((همون پایی که مثله اره دندونه داره خخخ)) بعد ولشون میکردم تا جای که میتونست فرار میکرد باز نخ رو میکشیدم میومد پیش خودم  خخخخ، اخرش هم ملخ های رو میدادم به جوجه هام ، جوجه اینقد ملخ دوست داره ! مثله آدم که کباب و جیگر خیلی دوست داره جوجه هم کباب  و جیگرملخ رو دوست داره خخخ


منم دقیقا این کارارو میکردم اما با سنجاقک ن ملخ!


  می پسندم        0 
















امضای کاربر : دختر چادری
اینم رفیق شهید منه 
دوسش دارم یه عالمههههههههههههه
هرچی بگم بازم کمهههههههههه


گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
خاطره واقعی از خودم ((((حتما بخونید)))))))))
یکشنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۴ ۱۲:۳۰ بعد از ظهر نمایش پست [12]
عضو
rating
شماره عضویت : 3
حالت :
ارسال ها : 898
محل سکونت : : قم المقدسه
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 389
دعوت شدگان : 2
اعتبار کاربر : 4992
پسند ها : 681
حالت من :  Khoonsard.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/09.jpg
تشکر شده : 463
وبسایت من : وبسایت من



خخخخخخخخخخخخ
تو بچگی که تو روستا زندگی میکردیم
و به زور خدا بیامرز پدرم من و از لای شاخ و برگ درختا یا وسط خاک ها پیدا میکرد (از بس شیطون بودم ماشاءالله خخخخخخخخ، صبح که میرفتم از خونه بیرون شب باید دنبالم میگشتن تا پیدام میکردن)

چند باری از بین موهای سرم هزارپای ریز پیدا کردند
خخخخخخخخ


یکی از کارهای بچگیم هم این بود کنار جوی آب جلو خونمون تو روستا
زمین و میکندیم کِرم خاکی پیدا میکردیم نصفشون میکردیم :D


البته اینا واسه بچگی بودااااااااااااااااااااااا
بعدش آدم شدم خدایی



  می پسندم 1     0  1 
 
 
تعداد پسند های ( 1 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : عباس خادم

التماس دعا ....

گزارش پست !


امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد
صفحه 1 از 2 < 1 2 > آخرین »



برچسب ها
خاطره ، واقعی ، از ، خودم ، ((((حتما ، بخونید))))))))) ،

« نماز شبی که واسه خودش یه دردسری شد... | دیشب... من و هیولای آقا عبدالله... »

 











انجمن یاران منتظر

چت روم یاران منتظر

چت روم و انجمن مذهبی امام زمان



هم اکنون 08:02 بعداز ظهر