آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
پنجشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۳ ۱۰:۲۴ قبل از ظهر
|
|||||
بانو
شماره عضویت :
655
حالت :
ارسال ها :
966
محل سکونت : :
یه جایی
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
283
اعتبار کاربر :
6586
پسند ها :
418
تشکر شده : 1464
|
نوای نینوا را دوست دارم صدای آشنا را دوست دارم اگر جام بلا از چشم یار است من این جام بلا را دوست دارم دعا یعنی تکلّم با خداوند تکلّم با خدا را دوست دارم اگر چه خارم و از خار کمتر گل باغ وفا را دوست دارم محبّت را عجب، حال و هوایی ست من این حال و هوا را دوست دارم نمی دانم کی ام آن قدر دانم علیّ مرتضی را دوست دارم خدا می داند، ای آل محمّد! که من تنها شما را دوست دارم چو ممزوج است با عطر حسینی نسیم نینوا را دوست دارم خدایا روز محشر باش شاهد حسین و کربلا را دوست دارم شود "میثم" که مولایت بگوید
که این بی دست و پا را دوست دارم؟ می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||||
|
اطلاعات نویسنده |
37 روز تا محرم
جمعه ۲۸ شهریور ۱۳۹۳ ۱۲:۰۵ بعد از ظهر
[1]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
499
حالت :
ارسال ها :
4733
محل سکونت : :
حریم قدس
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
1108
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
74582
پسند ها :
4202
تشکر شده : 5426
|
حضرت زكريا (ع ) از پروردگار متعال خواست كه اسماء خسمه پنج تن آل عبا (عليهم السلام ) را به او بياموزد. جبرئيل بر آن حضرت نازل شد و اسم پنج تن (عليهم السلام ) را به او ياد داد.
وقتى كه حضرت زكريا (ع ) اسم حضرت محمد(ص ) و فاطمه (عليهاالسلام ) و حسن (ع ) را مى فرمود، هم و غم او برداشته مى شد و اندوهش بر طرف مى گشت ، ولى وقتى كه اسم حضرت حسين (ع ) را فرمود، گريه گلوگير او مى شد و پشت سر هم نفس مى زد. روزى فرمود: خداوندا چرا من وقتى اسم آن چهار حضرت را مى برم با نام آنها غم و غصه ام بر طرف مى شود ولى تا اسم حسين را مى برم اشك از چشمانم سرازير مى شود. و نفسم منقطع و هيجانى مى شود؟! خداوند تبارك و تعالى ، حضرت زكريا را از قصه امام حسين (ع ) با خبر كرد و روضه كربلا را براى آن حضرت تعريف كرد. و به او فرمود: كهيعص .كاف : اسم كربلااست . هاء: هلاك عترت طاهره . ياء: يزيد قاتل ظلم كنند بر حسين (ع ). عين : عطش حسين (ع ). صاد: صبر حسين (ع ) بر مصائب . وقتى كه حضرت زكريا (ع ) اين كلمات را شنيد، سه روز درب مسجد را بست و از رفت و آمد مردم به مسجد ممانعت نمود و مشغول گريه وزارى و مرثيه خوانى شد. اى حسينى كه جهان در محنت خون گريد آسمان بر تو و قبر و وطنت خون گريد گلشن عشق بود كرببلايت اما عوض خنده گل اين چمنت خون گريد بود آخر سخنت زمزمه واعطشا دل هر سوخته بر آن سخنت خون گريد جامه پوشيد ترا زينب و هنگام وداع ديد بر پيكر تو پيرهنت خون گريد بسكه با نيزه و شمشير به جانت زده اند هر سر موى تو بر زخم تنت خون گريد شد كفن كهنه حصيرى به تن صد چاكت زخمهاى بدنت بر كفنت خون گريد همه از داغ تو گريند ولى باز حسين ديده تو به يتيم حسنت خون گريد در شب يازدهم انجمنى بود ترا دل ما از غم انجمنت خون گريد نيمى از راه بلا را تو بسر پيمودى عالمى بر سر دور از بدنت خون گريد زغمت بسكه دل ما و ((مؤ يّد)) خون است دل آن سوخته چون چشم منت خون گريد می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
برچسب ها
|
روز ، تا ، محرم ، |
|