معلم: آخرين دنداني كه در مي آيد چه دنداني است؟
شاگرد: دندان مصنوعي است!
آقاي گاو به نقاش : زبانم لال ، چرا منو شبيه گاو كشيدي؟!
يك روز كبريتي سرش را مي خاراند، آتش مي گيرد.
معلم : بنويس صابون
شاگرد روي تخته نوشت ، سابون
معلم : ببين عزيزم صابون با ص است نه با س
شاگرد : خانم فرقي نمي كند نگران نباشيد اينم كف مي كند
دو نفر دروغگو به هم رسيدند
اولي گفت : من ديشب توي كره ماه شام خوردم
دومي : آره ، وقتي از كره ي مريخ برمي گشتم تو را در كره ماه سر سفره ديدم