آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
چهارشنبه ۳ تیر ۱۳۹۴ ۰۲:۴۹ قبل از ظهر
|
|||||||
عضو
شماره عضویت :
431
حالت :
ارسال ها :
2349
محل سکونت : :
یکی از روستا های خراسان رضوی تا مشهد 3ساعت راه هست
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
528
دعوت شدگان :
2
اعتبار کاربر :
25093
پسند ها :
1627
تشکر شده : 3862
وبسایت من :
وبسایت من
|
سلام شب بخیر الان ساعت یه ربع به 3 هست و تقریباً یه ساعت دیگه تا اذان صبح مونده به افق روستای ما ، من شب ها رو سعی میکنم بیدار باشم این مطلب رو هم 2_3 روز پیش گذاشتم وبلاگم الان باز دوباره گفتم بزارم اینجا شاید برای شما هم قشنگ باشه 2_3 شب پیش جاتون خالی با دوستم رفتیم امام زاده های کاشمر 3تا امام زاده داره شهر کاشمر ، اونجا دوستم قرآن می خوند منم معنی دعای افتتاح رو نگاه می کردم ، این قسمت دعا حسابی بهم چسبید ای پروردگارِ من ، تو مرا دعوت می کنی ، من از تو روی می گردانم ، تو با من دوستی می کنی ولی من با تو دشمنی می کنم ، تو به من محبت میکنی و من نمی پذیرم ، انگار من بر تو منت دارم ، با این احوال باز ندارد تو را از مهر به من و احسان بر من و بزرگواریت نسبت به من *** روی همین چند جمله خیلی باید تامل کرد به نظرم
می پسندم 3 0 3 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||||||
|
اطلاعات نویسنده |
در و دل زیبا با خدا در دعای افتتاح
چهارشنبه ۳ تیر ۱۳۹۴ ۰۳:۱۳ قبل از ظهر
[1]
|
|||
عضو
شماره عضویت :
431
حالت :
ارسال ها :
2349
محل سکونت : :
یکی از روستا های خراسان رضوی تا مشهد 3ساعت راه هست
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
528
دعوت شدگان :
2
اعتبار کاربر :
25093
پسند ها :
1627
تشکر شده : 3862
وبسایت من :
وبسایت من
|
هنوز تا اذان فاصله هست و حالا که این مطلب رو از وبلاگم گذاشتم ، چنتا کتابی که قبلاً خوندمو و مطلبشو گذاشتم وبلاگم اینجا هم میزارم بعضی از کتاب ها رو هم گذاشتم انجمن کتابی بود به نام /یاران امام به اسناد ساواک_شهید سرافراز دکتر چمران/ این خاطره ها از دکتر چمران هست وقتی یکی از دوستان هم مدرسه ای ام در امتحان مردود شده بود آنچنان بر قلبم نشست که زار زار می گریستم بطوریکه خود ناراحت شد و مرا آرام می کرد که اشکال ندارد و این قدر ناراحت مباش اینم جالب بود شبی تاریک هنگام بازگشم ، در میان برف زمستان ، فقیری را دیدم که در سرما می لرزید ، ولی نمی توانستم برای او جایی گرم تهیه کنم. تصمیم گرفتم همه شب را مثل آن فقیر در سرما بلرزم و از رختخواب محروم باشم. این چنین کردم و تا به صبح از سرما لرزیدم و به سختی مریض شدم و چه مریضی لذت بخشی بود *** کتاب خاطرات همسر سفیر خانم سینتیا هلمز همسر آقای ریچارد هلمز سفیر آمریکا در ایران ایران -پرشیای با عظمت- را می توان به درختان سروش که نشانه ای از زندگی پاینده است تشبیه نمود هنگامی که طوفان بر می خیزد در جریان باد خم می شود ولی زنده می ماند و همینکه باد آرام گرفت به وضع نخستین خویش باز می گردد. در این طوفان ،به نظر من ایران به عنوان یک کشور زنده خواهد ماند همانگونه که هزاران سال بر جای مانده است *** کتاب خاطرات سیاسی بهلول صفحه ی 30 کتاب قضیه خراب کردن قبرستان قم و تبدیل آن به باغ ملی رو توضیح دادن، اینکه شاه برای اینکه بفهمه مردم براشون خراب کردن قبرستان مهم است یا نه دستور میداده شهردار قم چه کارا بکنه این خاطره ی جالب را از اینجا بخوانید به حکم رضا شاه پهلوی قبرستان بزرگی که از یک طرف به حرم و از یک طرف به بازار و از یک طرف به مسجد امام ، و از یک طرف به خیابان بزرگی متصل میشد را تخریب وبه جای ان باغ ملی ساختن بعد از خرابی قبرستان قم در یک مجلس روضه خوانی جمعی از اهل قم ، شهردار قم را سرزنش کردند و گفتند تو جواب خدا را چه خواهی گفت که استخوان مرده را از قبر کشیدی و به چاها و صحراها ریختی ؟ گفت : من پیش خدا مسئول نیستم شما مسئولید نباید می گذاشتید ، چرا مانع نشدید؟ گفتند: از دست ما چه کاری ساخته میشد ؟ گفت: تمام قدرت در دست شما بود ، ولی شما نادان و بزدل و بی همت بودید ، و گفت حال که گذشته است من تفصیل مطلب را می گویم تا بدانید مقصر کیست و بعد از انکه گفت شبی از شب ها گوشی گرفتم شاه از قصر خود با من حرف زد و گفت شهردار قم تو هستی ؟ گفتم آری گفت همین ساعت برو یک خشت از قبرهای یک طرف قبرستان بکن و دور بیانداز ، و فردا یک نفر را جاسوس از صبح تا شام در انجا بنشان ، تا معلوم شود که مردم قم درباب خشتی که از قبر کنده شده چه می گویند ، و فردا شب در همین ساعت با تو حرف میزنم و نتیجه را از تو می خواهم . من این کار را اجرا کردم و صبح تا شام جاسوس نشاندم هیچ کس متوجه نشد که از بغل قبر خشتی کنده شده ، شب بعد که نتیجه را خبر دادم به من گفت که قبر را کاملاً محو کن و باز صبح جاسوس مقرر کن و فردا شب نتیجه را خبر ده ، این کار را هم کردم و کسی متوجه نشد بعد که نتیجه را خبر دادم به من گفت برو سه قبر از سه سمت دیگر قبرستان را محو کن وصبح جاسوس بگذار و نتیجه را خبر ده ، این کار هم اجرا کردم و کسی متوجه نشد شب بعد دستور داد که دور تا دور قبرستان در یک خط دایره شکل ، قبرها را خراب کن ، باز هم سر و صدایی شنیده نشد، و بعد از آن تا مدت یک هفته هر شب در یک طرف بیست سی، چهل پنجاه ، قبر خراب می کردیم و شما مردم ساکت بودید بعد از آنکه شاه کاملاً خاطر جمع شد امر داد علناً شب و روز قبرستان را خراب کردند، اگر در ان شب که یک خشت از بغل یک قبر کندم و فردا یک نفر می امد و گل تر می کرد و به خشت به جای خود می گذاشت و چند فحش می داد و می گفت بر پدر آن ... که خشت قبر مرده ما را کنده و من به شاه می گفتم تا 10 سال دیگر هم شاه جرات نمی کرد قبرستان را خراب کند مسئول کیست ؟ شاه یا من یا شما یا هر سه ؟ حاضرین مجلس خجالت کشیدن *** در ادامه ی کتاب نوشته چون شاه خواسته اگه روزی با علمای قم دیدار کرد اونا از خرابی قبرستان گله نکنند ، دستور میده که یک شراب خانه و یک فاحشه خانه هم در کنار باغ ملی ساخته شود وقتی شاه برای تاسیس راه آهن اساسی خوزستان مجبور بود از قم عبور کند در قم دیدار مفصلی با مرحوم حاج شیخ عبدالکریم مرجع تقلید و دیگرعلماء قم مذاکراه شد و همه از شاه گله گردن که چرا این قبرستان را خراب کرده و می خواهند شراب خانه و فاحشه خانه بسازند شاه گفت : اما خرابی قبرستان که برای دفع عفونت و بیماریها به نظریه پزشکان صورت گرفته و در عین حال اگر قبل از خراب شدنش به من شکایت می کردید خراب نمیشد ، ولی اکنون کار گذشته است و کوزه شکسته حال ممکن نیشت که استخوان های مرده ها را از چاها و.... صحرا ها برگردانند و اما شراب خانه و فاحشه خانه البته کار بی جائی است و من هر گز به این کار راضی نیستم ، شهردار قم بد کرده و غلط کرده که این نقشه را کشیده و بعد دستور داد نقشه ی شراب خانه و فاحشه خانه از بین برود و در انجا باغ ملی به شکلی که الان است ساخته شود *** کتاب خاطرات نجف زاده رو هم فعلا دارم میخونم ان شالله فردا یه قسمتیش رو می زارم براتون شروع کتابش خیلی هنرمندانه هست می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
در و دل زیبا با خدا در دعای افتتاح
چهارشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۴ ۰۲:۴۵ قبل از ظهر
[2]
|
|||
عضو
شماره عضویت :
431
حالت :
ارسال ها :
2349
محل سکونت : :
یکی از روستا های خراسان رضوی تا مشهد 3ساعت راه هست
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
528
دعوت شدگان :
2
اعتبار کاربر :
25093
پسند ها :
1627
تشکر شده : 3862
وبسایت من :
وبسایت من
|
هر بار دستامو تو محکم تر گرفتی / هر بار آسون تر من از تو دل بریدم .... .... .... می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
برچسب ها
|
در ، دل ، زیبا ، با ، خدا ، در ، دعای ، افتتاح ، |
|